large scale

/ˈlɑːrdʒˈskeɪl//lɑːdʒskeɪl/

به میزان زیاد، به مقیاس زیاد، عمده، گسترده، در سطح گسترده، (نقشه و نمودار و غیره) به مقیاس بزرگ، با مقیاس وسیع، بمقدار زیاد، نسبتا زیاد، بمعیار وسیع

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: large in scope or extent.

(2) تعریف: drawn or constructed in relatively large proportions, as a map, blueprint, or model.

جمله های نمونه

1. large-scale business operations
فعالیت های گسترده ی بازرگانی

2. large-scale migratory movements
جنبش های کوچگرانه (مهاجرتی) در سطح گسترده

3. large-scale production of airplanes
تولید هواپیما به تعداد زیاد

4. a large-scale map
نقشه ای که محل کوچکی را بزرگ نشان می دهد

5. They entertain on a large scale .
[ترجمه گوگل]آنها در مقیاس وسیع سرگرم می شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها در مقیاسی بزرگ سرگرم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Any public demonstrations on a large scale without the permission of the city authorities is antisocial.
[ترجمه گوگل]هرگونه تظاهرات عمومی در مقیاس وسیع بدون اجازه مقامات شهری ضد اجتماعی است
[ترجمه ترگمان]هر تظاهرات عمومی در مقیاس بزرگ بدون اجازه مقامات شهر، ضداجتماعی قلمداد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They are preparing for war on a large scale.
[ترجمه گوگل]آنها برای جنگ در مقیاس وسیع آماده می شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای جنگ در مقیاس بزرگ آماده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Private firms are willing to make large scale investments to help cure Russia's economic troubles.
[ترجمه گوگل]شرکت های خصوصی مایل به سرمایه گذاری در مقیاس بزرگ برای کمک به درمان مشکلات اقتصادی روسیه هستند
[ترجمه ترگمان]شرکت های خصوصی مایل به ایجاد سرمایه گذاری های بزرگ در مقیاس بزرگ برای کمک به درمان مشکلات اقتصادی روسیه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I found a large scale map of the island in the school library.
[ترجمه گوگل]در کتابخانه مدرسه نقشه جزیره را در مقیاس بزرگ پیدا کردم
[ترجمه ترگمان]من نقشه مقیاس بزرگی از جزیره در کتابخانه مدرسه پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And because the bank lends on a large scale, its failures are likewise on a large scale.
[ترجمه گوگل]و از آنجا که بانک در مقیاس بزرگ وام می دهد، شکست های آن نیز در مقیاس بزرگ است
[ترجمه ترگمان]و چون بانک مقیاس بزرگی قرض می دهد، شکست ها نیز در مقیاس بزرگ قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This was fraud on a large scale.
[ترجمه گوگل]این کلاهبرداری در مقیاس بزرگ بود
[ترجمه ترگمان]این کلاه برداری در مقیاس بزرگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The risk of identifying focal lesions on a large scale in any screening programme therefore seems negligible.
[ترجمه گوگل]بنابراین خطر شناسایی ضایعات کانونی در مقیاس بزرگ در هر برنامه غربالگری ناچیز به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]بنابراین ریسک شناسایی ضایعات مرکزی در مقیاس بزرگ در هر برنامه گزینش، ناچیز به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The large scale release of fusion energy has so far occurred only in stars and in the hydrogen bomb.
[ترجمه گوگل]انتشار انرژی همجوشی در مقیاس بزرگ تاکنون تنها در ستارگان و در بمب هیدروژنی رخ داده است
[ترجمه ترگمان]انتشار گسترده انرژی واکنش تنها در ستارگان و در بمب هیدروژنی رخ داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As far as we know, matter on the large scale, and in particular stellar matter, appears to be nearly neutral.
[ترجمه گوگل]تا آنجا که می دانیم، ماده در مقیاس بزرگ، و به ویژه ماده ستاره ای، تقریباً خنثی به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]تا آنجا که ما می دانیم، ماده در مقیاس بزرگ، و به خصوص ماده ستاره ای، به نظر می رسد که خنثی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] مقیاس بزرگ
[برق و الکترونیک] مقیاس بزرگ
[زمین شناسی] بزرگ مقیاس

انگلیسی به انگلیسی

• a large-scale action or event happens over a wide area or involves a lot of people or things.
a large-scale map or diagram represents a small area of land or a building or machine on a scale that is large enough for small details to be shown.

پیشنهاد کاربران

در مورد *اشیاء *و *مشکلات* میشه استفاده کرد.
به معنی در مقیاس بزرگ on a large scale
A large scale map
A large scale problem
Extensively
فراخ دامن
کلان
کلان مقیاس
در مقیاس بزرگ / وسیع / زیاد
کلان مقیاس، بزرگ مقیاس
بزرگ مقیاس

بپرس