kwashiorkor


(پزشکی) کواشیورکور (بیماری ناشی از سوء تغذیه در کودکان که نشانه ی آن کم رشدی و بادکردگی شکم و غیره است)، دیسترفی تغذیه ای

جمله های نمونه

1. Profound (?) is a common complication of kwashiorkor. B.
[ترجمه گوگل]عمیق (؟) یک عارضه شایع کواشیورکور است ب
[ترجمه ترگمان](خنده))یکی از پیچیدگی رایج of است ب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Kwashiorkor is seen most commonly in areas where the staple food is mainly carbohydrate, such as tubers and roots like cassava.
[ترجمه گوگل]کواشیورکور بیشتر در مناطقی دیده می شود که غذای اصلی آن عمدتا کربوهیدرات است، مانند غده ها و ریشه هایی مانند کاساوا
[ترجمه ترگمان]Kwashiorkor عمدتا در مناطقی دیده می شود که در آن غذای اصلی عمدتا کربوهیدرات، مانند برجستگی ها و ریشه ها مانند cassava می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Patients with kwashiorkor may have a low serum level of zinc. However, most patients fail to show the typical cutaneous manifestation of zinc deficiency, namely, acrodermatitis enteropathica.
[ترجمه گوگل]بیماران مبتلا به کواشیورکور ممکن است سطح سرمی روی پایینی داشته باشند با این حال، اکثر بیماران تظاهرات پوستی معمول کمبود روی، یعنی آکرودرماتیت انتروپاتیکا را نشان نمی دهند
[ترجمه ترگمان]بیماران مبتلا به kwashiorkor ممکن است دارای سطح پایین سرم روی روی باشند با این حال، اغلب بیماران موفق به نشان دادن تجلی پوست معمولی فقر زینک می شوند، یعنی، enteropathica
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There were babies with kwashiorkor, a disease caused by malnutrition, which I'd assumed occurred only in war zones.
[ترجمه گوگل]نوزادان مبتلا به کواشیورکور بودند، بیماری ناشی از سوء تغذیه، که فکر می کردم فقط در مناطق جنگی رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]کودکانی با kwashiorkor وجود داشتند، بیماری ناشی از سو تغذیه، که تصور می کردم فقط در مناطق جنگی رخ داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Marasmic kwashiorkor is a mixed form of PEM, with edema occurring in children who are marasmic, and who may or may not have other associated signs of kwashiorkor .
[ترجمه گوگل]کواشیورکور ماراسمیک شکل مخلوطی از PEM است که با ادم در کودکان ماراسمیک و ممکن است علائم مرتبط دیگر کواشیورکور را داشته باشند یا نداشته باشند، بروز می کند
[ترجمه ترگمان]Marasmic kwashiorkor شکل ترکیبی از PEM است که در کودکانی که marasmic هستند رخ می دهد و ممکن است علایم مرتبط دیگری از kwashiorkor نداشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Was the diagnosis of kwashiorkor good enough to explain the total clinical profile of the patient? If not, what should be the complete diagnosis.
[ترجمه گوگل]آیا تشخیص کواشیورکور برای توضیح کل مشخصات بالینی بیمار خوب بود؟ اگر نه، تشخیص کامل باید چگونه باشد
[ترجمه ترگمان]آیا تشخیص of کافی بود تا مشخصات بالینی کل بیمار را توضیح دهد؟ اگر نه، تشخیص کامل باید چه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Children with kwashiorkor are usually apathetic, miserable, and withdrawn, and often refuse to eat.
[ترجمه گوگل]کودکان مبتلا به کواشیورکور معمولاً بی تفاوت، بدبخت و گوشه گیر هستند و اغلب از خوردن غذا خودداری می کنند
[ترجمه ترگمان]کودکانی که مبتلا به kwashiorkor می شوند، معمولا apathetic، درمانده و منزوی هستند و اغلب از خوردن امتناع می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Kwashiorkor : a type of malnutrition caused by a lack of protein in the diet.
[ترجمه گوگل]کواشیورکور: نوعی سوء تغذیه ناشی از کمبود پروتئین در رژیم غذایی
[ترجمه ترگمان]Kwashiorkor: نوعی سو تغذیه ناشی از کمبود پروتئین در رژیم غذایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Kwashiorkor survivors did not overeat in this way.
[ترجمه گوگل]بازماندگان کواشیورکور به این شکل پرخوری نکردند
[ترجمه ترگمان]بازماندگان Kwashiorkor به این روش پرخوری نکرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Other trace elements have been observed with phenylketonuria, an inherited metabolic disorder, and kwashiorkor, a severe form of malnutrition that occurs mainly in developing nations.
[ترجمه گوگل]سایر عناصر کمیاب با فنیل کتونوری، یک اختلال متابولیک ارثی، و کواشیورکور، شکل شدید سوء تغذیه که عمدتاً در کشورهای در حال توسعه رخ می دهد، مشاهده شده است
[ترجمه ترگمان]سایر عناصر ردیابی با phenylketonuria، اختلال متابولیک ارثی و kwashiorkor، شکل شدید سو تغذیه که عمدتا در کشورهای در حال توسعه رخ می دهد، مشاهده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A mother cradles a child who losing her hair and her skin, a sign of the most advanced form of kwashiorkor or vitamin deficiency.
[ترجمه گوگل]مادری در گهواره فرزندی است که موها و پوست خود را از دست می دهد که نشانه ای از پیشرفته ترین شکل کواشیورکور یا کمبود ویتامین است
[ترجمه ترگمان]یک مادر کودکی را که موهایش و پوستش را از دست می دهد، در گهواره قرار می دهد، نشانه ای از پیشرفته ترین form یا کمبود ویتامین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Before being measured, the child should be checked for edema, the swelling associated with kwashiorkor.
[ترجمه گوگل]قبل از اندازه گیری، کودک باید از نظر ادم، تورم مرتبط با کواشیورکور بررسی شود
[ترجمه ترگمان]قبل از اندازه گیری، کودک باید تورم و تورم مربوط به kwashiorkor را چک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They found that those who had survived marasmus ate differently from those who had survived kwashiorkor.
[ترجمه گوگل]آنها دریافتند کسانی که از ماراسموس جان سالم به در برده بودند، متفاوت از کسانی که از کواشیورکور جان سالم به در برده بودند، غذا می خوردند
[ترجمه ترگمان]آن ها دریافتند که آن هایی که جان سالم به در برده بودند، متفاوت از کسانی بودند که جان سالم به در برده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Food Intake may be Insufficient to supply calories or proteIn (see kwashiorkor) or deficient In one or more essential vitamIns or mInerals.
[ترجمه گوگل]مصرف غذا ممکن است برای تامین کالری یا پروتئین ناکافی باشد (به کواشیورکور مراجعه کنید) یا کمبود یک یا چند ویتامین ضروری یا مواد معدنی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]مصرف مواد غذایی ممکن است برای تامین کالری و یا protein کافی نباشد (به kwashiorkor مراجعه کنید)و یا در یک یا چند vitamins یا minerals essential
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[صنایع غذایی] کواشیورکور،بیماری کم پروتئینی : بیماری کم پروتئینی

انگلیسی به انگلیسی

• disease which occurs mainly in children and is caused by severe malnutrition (characterized by lethargy, retarded growth, anemia, etc.)

پیشنهاد کاربران

کواشیورکور ( اسم ) : سوءتغذیه کودکان خردسال ( بیشتر در کشورهای گرمسیری ) که باعث کم خونی، تحلیل رفتن بدن و تورم کبد می شود.

بپرس