kw


الکترونیک : کیلووات

جمله های نمونه

1. From kW to the megawatt range, Spang Power Electronics designs and manufactures a full line of SCR power controllers.
[ترجمه گوگل]از کیلووات تا محدوده مگاوات، Spang Power Electronics خط کاملی از کنترل‌کننده‌های قدرت SCR را طراحی و تولید می‌کند
[ترجمه ترگمان]از کیلووات به مگا واتی، طراحی های الکترونیکی برق spang برق تولید می کند و یک خط کامل از کنترل کننده های قدرت SCR تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. KW: I heard you had avery serious training regimen for this part.
[ترجمه گوگل]KW: شنیدم که شما برای این بخش برنامه تمرینی بسیار جدی داشتید
[ترجمه ترگمان]شنیدم یه رژیم آموزشی خیلی جدی برای این قسمت داشتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. KW series thermal protectors are applicable for more than 5000 cycles.
[ترجمه گوگل]محافظ حرارتی سری KW برای بیش از 5000 سیکل قابل استفاده است
[ترجمه ترگمان]برای بیش از ۵۰۰۰ سیکل به عنوان محافظ حرارتی متوالی استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In the experiment, a 2 kW induction motor is used.
[ترجمه گوگل]در این آزمایش از یک موتور القایی 2 کیلوواتی استفاده شده است
[ترجمه ترگمان]در این آزمایش، یک موتور القایی ۲ kW مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The building is designed to support four 1440 kW Turn-Key Datacentre PODs.
[ترجمه گوگل]این ساختمان به گونه ای طراحی شده است که از چهار POD مرکز داده 1440 کیلوواتی پشتیبانی می کند
[ترجمه ترگمان]این ساختمان طوری طراحی شده است که چهار هزار کیلووات ساعت برق تحویل داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. KW: You were at NYU at the same time as Spike Lee.
[ترجمه گوگل]KW: شما همزمان با اسپایک لی در دانشگاه نیویورک بودید
[ترجمه ترگمان]تو همون موقع تو دانشگاه نیویورک بودی مثل \"اسپایک لی\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. An asteroid seeding issue in the G 5 KW region has been addressed.
[ترجمه گوگل]مشکل کاشت سیارک در منطقه G 5 KW بررسی شده است
[ترجمه ترگمان]مساله رده بندی یک شهاب سنگ در منطقه G کی دبلیو مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A 30 - kW duct heater was used to regulate the air temperature for the regeneration air stream.
[ترجمه گوگل]یک بخاری کانالی 30 کیلوواتی برای تنظیم دمای هوا برای جریان هوای بازسازی استفاده شد
[ترجمه ترگمان]یک بخاری ۳۰ کیلو واتی برای تنظیم دمای هوا برای جریان هوای احیا مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is real power ( kW ) divided by the power factor ( PF ) .
[ترجمه گوگل]توان واقعی ( کیلووات ) تقسیم بر ضریب توان ( PF ) است
[ترجمه ترگمان]این قدرت واقعی بود (کیلووات)که به وسیله عامل قدرت تقسیم شد (پی اف پی)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Onshore wind power costs just $ 438 per kilowatt while offshore wind power costs $ 975/kW.
[ترجمه گوگل]هزینه برق بادی خشکی تنها 438 دلار به ازای هر کیلووات است در حالی که انرژی بادی فراساحلی 975 دلار به ازای هر کیلووات است
[ترجمه ترگمان]هزینه برق بادی تنها ۴۳۸ دلار در هر کیلووات دارد در حالی که نیروی باد ساحلی ۹۷۵ میلیون دلار هزینه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A 5 KW experiment model is made to verify the analyze above.
[ترجمه گوگل]یک مدل آزمایشی 5 کیلووات برای تأیید تحلیل فوق ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]یک مدل آزمایش ۵ کیلوواتی برای تایید تحلیل فوق انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. KW: When was the last time you had a good belly laugh?
[ترجمه گوگل]KW: آخرین باری که شکم خوبی خندیدی کی بود؟
[ترجمه ترگمان]آخرین باری که تو شکم خوب داشتی کی بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. High - speed router: 5 KW main spindle, vacuum absorption, DSP control, fit table for Large - scale processing.
[ترجمه گوگل]روتر با سرعت بالا: اسپیندل اصلی 5 کیلووات، جذب خلاء، کنترل DSP، جدول مناسب برای پردازش در مقیاس بزرگ
[ترجمه ترگمان]یک روتر با سرعت بالا: ۵ امین محور اصلی، جذب خلا، کنترل DSP، جدول مناسب برای پردازش در مقیاس بزرگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[خودرو] Kilowatt . یک اسب بخار (DIN) برابر 0.735499 کیلو وات است و یک اسب بخار (SAE) برابر 0.7496999 کیلووات است.
[برق و الکترونیک] kilowatt-کیلو وات یکهزار وات.
[مهندسی گاز] کیلووات

انگلیسی به انگلیسی

• unit of electrical energy equal to 1000 watts
kw is a written abbreviation for `kilowatt'; used especially after a number to indicate a measurement of electrical power.

پیشنهاد کاربران

بپرس