kuomintang

/ˈkwoˌmɪnˈtæŋ//ˈkwoˌmɪnˈtæŋ/

(چینی) کومین تانگ (نام حزبی که در 1911 تاسیس شد و بعدا به رهبری چیانکای چک جزیره ی تایوان را به دست آورد)

جمله های نمونه

1. The ruling Kuomintang is desperately in need of reform, including rooting out blatant corruption and severing gangland ties.
[ترجمه گوگل]کومینتانگ حاکم به شدت نیازمند اصلاحات است، از جمله ریشه کن کردن فساد آشکار و قطع روابط باند
[ترجمه ترگمان]The حاکم به شدت به اصلاحات نیاز دارد، از جمله ریشه کن کردن فساد آشکار و قطع روابط gangland
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Throughout the Kuomintang, as within the Soong family, the power struggle was played out in subtle intrigues and inscrutable maneuvers.
[ترجمه گوگل]در سرتاسر کومینتانگ، مانند خانواده سونگ، جنگ قدرت در دسیسه‌های ظریف و مانورهای غیرقابل درک انجام می‌شد
[ترجمه ترگمان]در سراسر the، مانند درون خانواده Soong، کش مکش قدرت با توطئه های ظریف و مانورهای مرموز صورت می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Kuomintang leaders, though more adroit, were much the same.
[ترجمه گوگل]رهبران کومینتانگ، اگرچه ماهرتر بودند، اما تقریباً یکسان بودند
[ترجمه ترگمان]با آن که رهبران Kuomintang، با آن که adroit بیشتری داشتند، باز هم به همان اندازه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Why does the Kuomintang mobilize so many troops to attack us?
[ترجمه گوگل]چرا کومینتانگ این همه نیرو را برای حمله به ما بسیج می کند؟
[ترجمه ترگمان]چرا the آن قدر سربازان را بسیج می کند که به ما حمله کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is a pity, the Kuomintang hardliner destroyed this path finally.
[ترجمه گوگل]حیف است که تندرو کومینتانگ این مسیر را در نهایت نابود کرد
[ترجمه ترگمان]حیف است که این راه سرانجام این راه را خراب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Kuomintang press - military and police seized people everywhere, roping them up and treating them like convicts.
[ترجمه گوگل]مطبوعات کومینتانگ - ارتش و پلیس مردم را در همه جا دستگیر کردند، آنها را به دام انداختند و با آنها مانند محکومان رفتار کردند
[ترجمه ترگمان]گروه ارتش و پلیس Kuomintang مردم را در همه جا توقیف کردند، آن ها را جمع و جور کردند و مانند محکومین به آن ها رسیدگی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Most of these Kuomintang forces were under the command of Liu Chih.
[ترجمه گوگل]اکثر این نیروهای کومینتانگ تحت فرماندهی لیو چیه بودند
[ترجمه ترگمان]اکثر این نیروهای Kuomintang تحت فرمانده \"لیو\" قرار داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Under the pressure of Kuomintang and the Comintern, Chen published articles with the inclination of The Second Revolutionism.
[ترجمه گوگل]تحت فشار کومینتانگ و کمینترن، چن مقالاتی با تمایل انقلابی دوم منتشر کرد
[ترجمه ترگمان]با فشار of و the، چن مقالاتی را با تمایل of دوم منتشر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. All the fine Kuomintang laws on this subject were meaningless unless landlordism itself were abolished.
[ترجمه گوگل]تمام قوانین خوب کومینتانگ در مورد این موضوع بی معنی بود مگر اینکه خود مالکیت ملغی شود
[ترجمه ترگمان]تمام قوانین ظریف Kuomintang در این موضوع بی معنی بودند مگر آنکه خود landlordism منسوخ گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Furthermore, scores of other Kuomintang divisions are heading for the Liberated Areas.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، تعداد زیادی از بخش‌های دیگر کومینتانگ به سمت مناطق آزاد شده حرکت می‌کنند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، بسیاری از بخش های Kuomintang دیگر عازم مناطق آزاد شده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If this causes the leaders of the Kuomintang to rage at the subornation of individual rights, they have nobody but themselves to blame.
[ترجمه گوگل]اگر این باعث شود که رهبران کومینتانگ از زیر پا گذاشتن حقوق فردی خشمگین شوند، هیچ کس جز خودشان مقصر نیستند
[ترجمه ترگمان]اگر این امر سبب شود که رهبران of از حقوق فردی خشمگین شوند، هیچ کس جز خود را مقصر نمی دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But the arrival as large quantities of Kuomintang stratocracy personnel,[sentence dictionary] he. . .
[ترجمه گوگل]اما ورود به عنوان مقادیر زیادی از پرسنل استراتوکراسی Kuomintang، [فرهنگ جملات] او
[ترجمه ترگمان]اما رسیدن به تعداد زیادی از پرسنل stratocracy Kuomintang، [ فرهنگ لغت حکم ] او …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Under the powerful voice of the nation, the Kuomintang authorities launched, unctuously, an election campaign to the National Congress in 194
[ترجمه گوگل]تحت صدای قدرتمند ملت، مقامات کومینتانگ، به طور غیرمستقیم، یک کمپین انتخاباتی برای کنگره ملی در سال 194 راه اندازی کردند
[ترجمه ترگمان]با صدای قدرتمند ملت، مقامات Kuomintang، unctuously، یک کمپین انتخاباتی را برای کنگره ملی در ۱۹۴ به راه انداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In reality, the Kuomintang reactionaries are pitifully stupid.
[ترجمه گوگل]در واقع، مرتجعین کومینتانگ به طرز تاسف باری احمق هستند
[ترجمه ترگمان]در واقع، reactionaries kuomintang به طرز رقت انگیزی احمق هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It was decided by history condition that the Kuomintang government dispatched troops in Burma, and it was inevitable result of Japan southing.
[ترجمه گوگل]طبق شرایط تاریخ تصمیم گرفته شد که دولت کومینتانگ نیروهایی را به برمه اعزام کند و این نتیجه اجتناب ناپذیر جنوب ژاپن بود
[ترجمه ترگمان]با این شرط که دولت Kuomintang نیروهای نظامی برمه را به برمه اعزام داشته باشد و در نتیجه ژاپن southing اجتناب ناپذیر بود تصمیم گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• dominant political party of china from 1911 to 1948; dominant ruling party of taiwan since 1948

پیشنهاد کاربران

بپرس