korean

/kɒˈriːən//kəˈrɪən/

معنی: اهل کشور کره، زبان مردم کره
معانی دیگر: وابسته به کره و مردم و فرهنگ آن، کره ای

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to North and South Korea, or to the people, culture, or language of these nations together.

- Marinated, barbecued meat is a delicious part of Korean cuisine.
[ترجمه گوگل] گوشت ترشی شده و کباب شده بخش خوشمزه ای از غذاهای کره ای است
[ترجمه ترگمان] کبابی کردن گوشت کبابی یک بخش خوش مزه از غذاهای کره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: the language of North and South Korea.

جمله های نمونه

1. He has translated her latest book into Korean.
[ترجمه گوگل]او آخرین کتاب او را به کره ای ترجمه کرده است
[ترجمه ترگمان]او آخرین کتاب خود را به کره ای ترجمه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Korean ship was apparently undamaged.
[ترجمه گوگل]کشتی کره ای ظاهرا آسیبی ندیده است
[ترجمه ترگمان]کشتی کره ای ظاهرا آسیب ندیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Prices for Korean art have gone through the roof.
[ترجمه گوگل]قیمت هنر کره ای از سقف بالا رفته است
[ترجمه ترگمان]قیمت هنر کره از سقف عبور کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Korean peninsula lies to the west of Japan.
[ترجمه گوگل]شبه جزیره کره در غرب ژاپن قرار دارد
[ترجمه ترگمان]شبه جزیره کره در غرب ژاپن قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. On July 12th, the South Korean President called for a peace treaty between the two states.
[ترجمه گوگل]در 12 ژوئیه، رئیس جمهور کره جنوبی خواستار یک معاهده صلح بین دو کشور شد
[ترجمه ترگمان]در ۱۲ جولای، رئیس جمهور کره جنوبی خواستار یک پیمان صلح بین دو کشور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I know only a little bit of Korean.
[ترجمه گوگل]من فقط کمی کره ای بلدم
[ترجمه ترگمان]من فقط کمی کره ای می دانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Keller's debut novel is about a Korean woman who was sold into prostitution during World War II.
[ترجمه گوگل]اولین رمان کلر درباره زنی کره ای است که در طول جنگ جهانی دوم به تن فروشی فروخته شد
[ترجمه ترگمان]اولین رمان کلر مربوط به یک زن کره ای است که در طول جنگ جهانی دوم به فحشا فروخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It has been proposed that Japanese and Korean are descendants of a common language.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد شده است که ژاپنی و کره ای از فرزندان یک زبان مشترک هستند
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد شده است که ژاپنی و کره ای از نوادگان یک زبان مشترک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The title is a loose translation of the Korean original.
[ترجمه گوگل]عنوان یک ترجمه آزاد از اصل کره ای است
[ترجمه ترگمان]عنوان یک ترجمه آزاد از اصیل کره ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Korean newspapers only have four pages, so stories have to be very much to the point.
[ترجمه گوگل]روزنامه‌های کره‌ای فقط چهار صفحه دارند، بنابراین داستان‌ها باید بسیار مهم باشند
[ترجمه ترگمان]روزنامه های کره ای فقط چهار صفحه دارند، پس داستان باید بسیار مورد توجه قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The President met with top Korean businessmen.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور با بازرگانان ارشد کره ای دیدار کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور با تجار برجسته کره ملاقات کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Kim's native language is Korean.
[ترجمه گوگل]زبان مادری کیم کره ای است
[ترجمه ترگمان]زبان مادری کیم کره ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The South Korean ruling Grand National Party is driven by factionalism and acts like a minority party despite having nearly two-thirds control of the unicameral National Assembly.
[ترجمه گوگل]حزب ملی بزرگ حاکم کره جنوبی تحت تأثیر جناح گرایی قرار دارد و علیرغم کنترل نزدیک به دو سوم مجلس ملی تک مجلسی، مانند یک حزب اقلیت عمل می کند
[ترجمه ترگمان]حزب ملی کشور کره جنوبی با دسته بندی و اعمال مانند یک حزب اقلیت، علی رغم اینکه تقریبا دو سوم کنترل مجلس ملی را به خود اختصاص داده است، فعالیت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A Korean airliner was hijacked by two passengers and forced to fly to Tashkent.
[ترجمه گوگل]یک هواپیمای مسافربری کره ای توسط دو مسافر ربوده شد و مجبور به پرواز به تاشکند شد
[ترجمه ترگمان]یک هواپیمای کره توسط دو مسافر ربوده شد و مجبور به پرواز به تاشکند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اهل کشور کره (اسم)
korean

زبان مردم کره (اسم)
korean

انگلیسی به انگلیسی

• resident of korea, citizen of korea
of or pertaining to korea, of korean origin
language spoken in korea

پیشنهاد کاربران

بپرس