knowledgeable

/ˈnɑːlədʒəbl̩//ˈnɒlɪdʒəbl̩/

معنی: زیرک، با هوش، مطلع، بصیر، قابل درک، وارد بکار
معانی دیگر: دانا، باخبر، آگاه، وارد، فاضل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: knowledgeably (adv.)
• : تعریف: having knowledge; informed.
متضاد: ignorant
مشابه: conscious, conversant, expert, familiar, knowing, versed

- My art professor is particularly knowledgeable about Islamic art.
[ترجمه .] استاد هنر من اطلاعات به خصوصی در مورد هنر اسلامی دارد
|
[ترجمه گوگل] استاد هنر من به ویژه در مورد هنر اسلامی آگاه است
[ترجمه ترگمان] استاد هنر من به ویژه در مورد هنر اسلامی اطلاعات دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I was never very knowledgeable with respect to local politics.
[ترجمه گوگل] من هرگز نسبت به سیاست های محلی خیلی آگاه نبودم
[ترجمه ترگمان] من هرگز نسبت به سیاست محلی خیلی مطلع نبودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I found him surprisingly knowledgeable on the subject of wine.
[ترجمه گوگل] من او را به طرز شگفت انگیزی در موضوع شراب آگاه یافتم
[ترجمه ترگمان] من او را به طرز شگفت انگیزی درباره موضوع شراب پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. We employ friendly and knowledgeable staff.
[ترجمه ..] ما کارکنان را دوستانه و آگاهانه انتخاب می کنیم.
|
[ترجمه گوگل]ما از کادری خوش برخورد و آگاه استفاده می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما کارکنان دوستانه و مطلع را استخدام می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her lawyer seemed very knowledgeable and experienced.
[ترجمه گوگل]وکیل او بسیار آگاه و با تجربه به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]وکیل او بسیار باهوش و باتجربه به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Any knowledgeable wine merchant would be able to advise you.
[ترجمه گوگل]هر تاجر شراب آگاه می تواند شما را راهنمایی کند
[ترجمه ترگمان]هر تاجر اطلاعاتی میتونه بهت پیشنهاد کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She is very knowledgeable about plants.
[ترجمه گوگل]او در مورد گیاهان بسیار آگاه است
[ترجمه ترگمان]او نسبت به گیاهان بسیار مطلع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mr Winchester is impressively knowledgeable about all manner of things.
[ترجمه گوگل]آقای وینچستر به طرز چشمگیری در مورد همه چیز آگاه است
[ترجمه ترگمان]آقای وینچستر در مورد انواع چیزها به طور قابل ملاحظه ای مطلع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Young Mark seems very knowledgeable and experienced for his age — definitely an old head on young shoulders.
[ترجمه گوگل]مارک جوان نسبت به سن خود بسیار آگاه و با تجربه به نظر می رسد - قطعاً یک سر پیر روی شانه های جوان است
[ترجمه ترگمان]مارک جوان به نظر بسیار باهوش می رسد و برای سن خود تجربه می کند - قطعا یک سر پیر بر روی شانه های جوان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He's very knowledgeable about German literature.
[ترجمه گوگل]او به ادبیات آلمانی بسیار آگاه است
[ترجمه ترگمان]او در مورد ادبیات آلمان بسیار مطلع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He's quite knowledgeable about the theatre.
[ترجمه گوگل]او کاملاً در مورد تئاتر آگاه است
[ترجمه ترگمان]او در مورد این نمایش کاملا مطلع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cocaine addicts get specialized support from knowledgeable staff.
[ترجمه گوگل]معتادان به کوکائین از پشتیبانی تخصصی کارکنان آگاه برخوردار می شوند
[ترجمه ترگمان]معتادان کوکائین از کارکنان آگاه پشتیبانی تخصصی می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We had a knowledgeable guide in the person of George Adams.
[ترجمه گوگل]ما در شخص جورج آدامز یک راهنمای آگاه داشتیم
[ترجمه ترگمان]ما راهنمای خوبی در مورد فرد جورج آدامز داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Gradually the band became more knowledgeable about the business dealings in the music industry.
[ترجمه گوگل]به تدریج گروه در مورد معاملات تجاری در صنعت موسیقی آگاه تر شد
[ترجمه ترگمان]به تدریج گروه در مورد معاملات تجاری در صنعت موسیقی اطلاعات بیشتری کسب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The troops were very knowledgeable and impressed me with their actions.
[ترجمه گوگل]نیروها بسیار آگاه بودند و من را تحت تأثیر اقدامات خود قرار دادند
[ترجمه ترگمان]سربازان بسیار آگاه بودند و با اعمال آن ها مرا تحت تاثیر قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Penelope became the aggressor, tactful, knowledgeable, sure as the lover.
[ترجمه گوگل]پنه لوپه تبدیل به یک متجاوز، با درایت، آگاه و مطمئن به عنوان عاشق شد
[ترجمه ترگمان]پنه لوپه به طرف متجاوز، مو دب، دانا و مطمئن به عنوان عاشق تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If you keep a horse, regular, knowledgeable inspection of its feet is essential for its well-being.
[ترجمه گوگل]اگر اسبی را نگه دارید، بازرسی منظم و آگاهانه از پاهای آن برای سلامتی آن ضروری است
[ترجمه ترگمان]اگر یک اسب را نگاه دارید، بازرسی منظم و آگاه از پاهای آن برای سلامتی اش ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The work force is more knowledgeable than they have ever been about business needs and customer needs.
[ترجمه گوگل]نیروی کار بیشتر از همیشه در مورد نیازهای تجاری و نیازهای مشتری آگاه است
[ترجمه ترگمان]نیروی کار اطلاعات بیشتری نسبت به نیازهای کسب وکار و نیازهای مشتری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زیرک (صفت)
brilliant, clever, sharp, nifty, parlous, smart, acute, keen, alert, shrewd, nimble, cunning, adroit, agile, versatile, insinuating, astute, designing, sagacious, subtile, subtle, knowledgeable, gash, perspicacious, canny, wily, resourceful, elusive

با هوش (صفت)
apprehensive, bright, clever, understanding, smart, keen, shrewd, spry, intelligent, ingenious, spiffy, knowing, sagacious, knowledgeable, precocious, swish

مطلع (صفت)
understanding, aware, au courant, up-to-date, informed, knowledgeable, hep

بصیر (صفت)
sage, great, clear-sighted, knowledgeable, conversant, clear-eyed, intuitive, discriminating

قابل درک (صفت)
perceptible, knowledgeable, cognizable, comprehensible, realizable, imaginable, imaginal, scrutable

وارد بکار (صفت)
knowledgeable

انگلیسی به انگلیسی

• informed, aware; understanding; shrewd, intelligent
a knowledgeable person knows a lot about many different things or a lot about a particular subject.

پیشنهاد کاربران

آگاه
وارد بکار - باسواد
. . .
I believe I went to a good school. The teachers were ⭐knowledgeable⭐ and passionate about their subjects, the curriculum was challenging but engaging, and the school had a good reputation in the community
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : know
✅️ اسم ( noun ) : knowledge
✅️ صفت ( adjective ) : knowledgeable / knowing
✅️ قید ( adverb ) : knowledgeably / knowingly
پر بار
بادانش - باسواد
دانش اندوخته
کار بلد
زیرک
دانا
آگاه
باهوش
استاد کار
ماهر
مطلع، آگاه، باهوش، باسواد
زیرک
با سواد

بپرس