knowingly

/ˈnoʊɪŋli//ˈnəʊɪŋli/

دانسته، بدانستگی، عمدا، بزیرکی

جمله های نمونه

1. "I have never knowingly exposed any patient to needless risks," he said.
[ترجمه گوگل]او گفت: "من هرگز آگاهانه هیچ بیمار را در معرض خطرات غیر ضروری قرار نداده ام "
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" من هرگز هیچ یک از بیماران را به طور آگاهانه در معرض خطرات بی مورد قرار نداده بودم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The judge ruled that the directors had knowingly broken the law.
[ترجمه گوگل]قاضی حکم داد که مدیران آگاهانه قانون را زیر پا گذاشته اند
[ترجمه ترگمان]قاضی حکم داد که مدیران به طور آگاهانه قانون را نقض کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He accused them of knowingly spreading falsehoods about him.
[ترجمه گوگل]او آنها را متهم کرد که آگاهانه در مورد او دروغ می گویند
[ترجمه ترگمان]وی آن ها را به انتشار دانسته و کذب در مورد او متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She smiled knowingly at us.
[ترجمه گوگل]او آگاهانه به ما لبخند زد
[ترجمه ترگمان]او با رضایت به ما لبخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He repeated that he had never knowingly taken illegal drugs.
[ترجمه گوگل]او تکرار کرد که هرگز آگاهانه مواد مخدر مصرف نکرده است
[ترجمه ترگمان]اون تکرار کرد که هیچ وقت آگاهانه مواد غیر قانونی رو قبول نکرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She would never knowingly hurt anyone.
[ترجمه گوگل]او هرگز آگاهانه به کسی صدمه نمی زند
[ترجمه ترگمان]اون هرگز آگاهانه کسی رو اذیت نمی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He would never knowingly upset people.
[ترجمه گوگل]او هرگز آگاهانه مردم را ناراحت نمی کرد
[ترجمه ترگمان]اون هرگز آگاهانه مردم رو ناراحت نمی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He glanced at her knowingly.
[ترجمه گوگل]آگاهانه نگاهی به او انداخت
[ترجمه ترگمان]با فکری آگاهانه به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Secondly, how could Ministers knowingly allow innocent men to go to jail?
[ترجمه گوگل]ثانیاً، چگونه وزرا می توانند آگاهانه اجازه دهند مردان بی گناه به زندان بروند؟
[ترجمه ترگمان]دوم اینکه، وزیران چگونه می توانند آگاهانه به مردان بی گناه اجازه رفتن به زندان را بدهند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He grins cockily and knowingly, holding a couple of arrows in his hand-he's Cupid, after all.
[ترجمه گوگل]او با اخم و آگاهانه پوزخندی می زند و چند تیر در دستش گرفته است، بالاخره او کوپید است
[ترجمه ترگمان]او وحشیانه و آگاهانه نیشش را باز می کند و چند تیر در دستش نگه داشته است - او کوپیدون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If any employee knowingly breaks the terms of this contract they will be dismissed immediately.
[ترجمه گوگل]اگر هر یک از کارمندان آگاهانه شرایط این قرارداد را زیر پا بگذارد بلافاصله اخراج می شود
[ترجمه ترگمان]اگر هر کارمندی، آگاهانه شرایط قرارداد را بشکند، آن ها فورا مرخص خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Hale's eyes stare knowingly at the viewer, a human sacrifice to an alienated and consumerist culture.
[ترجمه گوگل]چشمان هیل آگاهانه به بیننده خیره می شود، قربانی یک فرهنگ بیگانه و مصرف گرا
[ترجمه ترگمان]چشمان هیل با دقت به بیننده خیره می شوند، قربانی یک انسان برای تبدیل شدن به یک فرهنگ بیگانه و consumerist
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For whether knowingly or unknowingly, through fact or fiction, their stories can influence the traveller's choice of destination.
[ترجمه گوگل]زیرا دانسته یا ناآگاهانه، از طریق واقعیت یا تخیل، داستان های آنها می تواند بر انتخاب مقصد مسافر تأثیر بگذارد
[ترجمه ترگمان]برای اینکه آیا آگاهانه یا ندانسته، از طریق واقعیت و یا داستان می توانند بر انتخاب مسافر مقصد تاثیر بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Whether knowingly or not, he got Paul Nouge and Magritte to do the copy and illustrations for the catalogue.
[ترجمه گوگل]او چه دانسته یا نه، پل نوژ و ماگریت را مجبور کرد تا کپی و تصویرسازی کاتالوگ را انجام دهند
[ترجمه ترگمان]این که آیا آگاهانه یا نادرست، پل Nouge و Magritte را برای انجام کپی و تصاویر برای این فهرست به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حقوق] عالمأ و عامدأ، دانسته

انگلیسی به انگلیسی

• consciously, deliberately, intentionally
if you do something wrong knowingly, you are aware that it is wrong when you do it.
if you look, smile, or wink knowingly, you do it in a way that shows that you understand something, even though it has not actually been mentioned directly.

پیشنهاد کاربران

adverb :
deliberately
عمدا
تعمدا
از روی قصد
به عنوان نمونه :
Stansfield would never have knowingly become involved in political espionage
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/knowingly
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : know
✅️ اسم ( noun ) : knowledge
✅️ صفت ( adjective ) : knowledgeable / knowing
✅️ قید ( adverb ) : knowledgeably / knowingly
زیرکانه
معنی دار
She smiled knowingly at us
او لبخند معنی داری به ما زد
خودآگاهانه
دانسته، آگاهانه
>Apparently 21yo girl got ambushed by her husband next to a bar she visited with her new lover, both husband and lover arrested for murder and not providing help.
? was the other man knowingly involved
...
[مشاهده متن کامل]

Watch the end. He pulls her out of his car and leaves her on the street

آگاهانه

آگاهانه

بپرس