حد خود را دانستن، جایگاه خود را شناختن ( اغلب با بار معنایی منفی، مبنی بر اینکه فرد نباید از موقعیت اجتماعی یا رتبه خود فراتر رود ) - اصطلاح / عبارت فعلی
The servant was told to know his place and not speak out of turn
... [مشاهده متن کامل]
وظایف و محدوده اختیارات خود را دانستن - اصطلاح / عبارت فعلی
In a good team everyone knows their place and works together
پایت را از گلیمت درازتر نکردن ( اغلب به صورت دستوری و تحقیرآمیز برای ساکت کردن یا محدود کردن کسی ) - اصطلاح / عبارت فعلی
He rudely told her to know her place when she offered a suggestion
... [مشاهده متن کامل]
وظایف و محدوده اختیارات خود را دانستن - اصطلاح / عبارت فعلی
پایت را از گلیمت درازتر نکردن ( اغلب به صورت دستوری و تحقیرآمیز برای ساکت کردن یا محدود کردن کسی ) - اصطلاح / عبارت فعلی