به یک مسئله پیچیده، دشوار، یا دردسرساز اشاره دارد که حل آن سخت است. این اصطلاح بر پیچیدگی وضعیت تأکید دارد و آن را به چالش باز کردن یک گره فیزیکی تشبیه می کند.
این عبارت به طور گسترده در زبان انگلیسی محاوره ای و رسمی برای توصیف مشکلاتی که به لحاظ فکری یا احساسی چالش برانگیز هستند، استفاده می شود. اغلب نشان می دهد که یافتن راه حل به تلاشی فراتر از رویکردهای سطحی نیاز خواهد داشت.
... [مشاهده متن کامل]
مترادف: Difficult issue, complicated matter, challenging problem, intricate puzzle.
مثال؛
The legal dispute over the property has become a knotty problem for both families.
Untangling the network’s performance issues turned out to be a knotty problem for the IT team.
این عبارت به طور گسترده در زبان انگلیسی محاوره ای و رسمی برای توصیف مشکلاتی که به لحاظ فکری یا احساسی چالش برانگیز هستند، استفاده می شود. اغلب نشان می دهد که یافتن راه حل به تلاشی فراتر از رویکردهای سطحی نیاز خواهد داشت.
... [مشاهده متن کامل]
مترادف: Difficult issue, complicated matter, challenging problem, intricate puzzle.
مثال؛
مثال: