knotty

/ˈnɑːti//ˈnɒti/

معنی: پیچیده، غامض، گره دار
معانی دیگر: پر گره، قلمبه دار، گره ناک، دشوار، بغرنج، پر از گرفتگی و اشکال، هاج و واج کننده، هاجگر، غام­

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: knottier, knottiest
مشتقات: knottily (adv.), knottiness (n.)
(1) تعریف: difficult to understand or solve; complex; intricate.
متضاد: easy, simple
مشابه: difficult

- It was a knotty problem that engendered hours of debate among the committee members.
[ترجمه گوگل] این یک مشکل گره‌دار بود که باعث ایجاد ساعت‌ها بحث در میان اعضای کمیته شد
[ترجمه ترگمان] این یک مشکل پیچیده بود که در بین اعضای کمیته چند ساعت به وجود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I love to solve these knotty puzzles.
[ترجمه گوگل] من عاشق حل این معماهای گره‌دار هستم
[ترجمه ترگمان] من دوست دارم این معماهای گره دار و گره دار را حل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having knots, as pine or other wood.

- The walls are of knotty pine.
[ترجمه گوگل] دیوارها از کاج گره‌دار هستند
[ترجمه ترگمان] دیوارها از چوب کاج گره دار تشکیل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a knotty board
تخته ی پرگره

2. a knotty old oak tree
درخت بلوط کهنسال و گره گره

3. a knotty problem
مسئله ی بغرنج

4. She met with a lot of knotty problems.
[ترجمه گوگل]او با مشکلات گرهی زیادی روبرو شد
[ترجمه ترگمان]مشکلات پیچیده ای داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The new management team faces some knotty problems.
[ترجمه گوگل]تیم مدیریت جدید با برخی مشکلات گره‌دار مواجه است
[ترجمه ترگمان]تیم مدیریت جدید با مشکلات knotty روبرو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was a knotty mass of blue and black tissue - final proof of Dowd's inhumanity.
[ترجمه گوگل]این یک توده گره‌دار از بافت آبی و سیاه بود - آخرین اثبات غیرانسانی بودن داود
[ترجمه ترگمان]این یک توده گره دار از بافت سیاه و سیاه بود - اثباتی بر رفتار غیر انسانی دود دود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Flying is at the heart of this knotty problem.
[ترجمه گوگل]پرواز در قلب این مشکل گره‌دار است
[ترجمه ترگمان]پرنده در قلب این مشکل پیچیده قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Moreover, even when it does so, there are knotty problems of obtrusiveness and privacy to be resolved before one could perform brain scans outside the laboratory.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، حتی زمانی که این کار را انجام می دهد، قبل از انجام اسکن مغزی در خارج از آزمایشگاه، مشکلات گره ای از مزاحمت و حفظ حریم خصوصی وجود دارد که باید حل شود
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، حتی وقتی این کار را انجام می دهد، مشکلات پیچیده obtrusiveness و حریم خصوصی وجود دارد که پیش از این که فرد بتواند اسکن مغزی را در خارج از آزمایشگاه انجام دهد، حل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The effect of turn-off current is a knotty problem in TEM method, especially for shallow soundings. Turn-off time is also a major parameter for evaluating the performance of instruments.
[ترجمه گوگل]اثر جریان خاموش کردن یک مشکل گره‌دار در روش TEM، به ویژه برای صداهای کم عمق است زمان خاموش شدن نیز یک پارامتر اصلی برای ارزیابی عملکرد ابزار است
[ترجمه ترگمان]تاثیر جریان خاموش، مشکل پیچیده ای در روش TEM، به ویژه برای آب های کم عمق است زمان روشن نیز پارامتر مهمی برای ارزیابی عملکرد ابزارها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The foxed the arrogant instructor with a knotty problem.
[ترجمه گوگل]روباه مربی مغرور را با مشکل گره خورده گرفت
[ترجمه ترگمان]این مربی مغرور با مشکل knotty آشنا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. for example, the siding is a knotty western red cedar, which was stained rather than painted so that the knots and grain showed through.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، سایدینگ یک سرو قرمز غربی گره‌دار است که به جای رنگ آمیزی رنگ آمیزی شده است تا گره‌ها و دانه‌ها نمایان شوند
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، the یک چوب سدر یک knotty است که به جای نقاشی آن را لکه دار کرده بود تا گره ها و غله از آن عبور کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The trainee foxed the arrogant instructor with a knotty problem.
[ترجمه گوگل]کارآموز مربی مغرور را با مشکل گره خورده روباه کرد
[ترجمه ترگمان]کارآموز یک مربی مغرور با مشکل knotty بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He tackled the knotty problem without recourse to any help.
[ترجمه گوگل]او مشکل گره را بدون توسل به هیچ کمکی حل کرد
[ترجمه ترگمان]او بدون هیچ کمکی به مشکل گره دار دست زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He had to discuss knotty points of Rousseau and Hegel with her.
[ترجمه گوگل]او باید با او درباره نکات مهم روسو و هگل صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]او مجبور بود در مورد نقاط ضعف روسو و هگل با او بحث کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیچیده (صفت)
abstruse, complex, intricate, wrapped, twisted, involved, knotty, sigmoid, indirect, crooked, rolled, obscurant, wreathy, recondite, crabby, crimpy, unintelligible, revolute, verticillate

غامض (صفت)
abstruse, knotty, problematic, difficult, involute, problematical, obscure, unintelligible

گره دار (صفت)
knotty, knotted, burly, nodular, nodose, reedy, nodous

انگلیسی به انگلیسی

• full of knots, full of loops and tangles that are hard to unravel; hard to solve, puzzling
a knotty problem is complicated and difficult to solve; an informal word.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
The company is facing a knotty issue with their finances.
A person might say, “I’ve been trying to solve this knotty math problem for hours. ”
In a discussion about a challenging puzzle, someone might comment, “It’s a knotty riddle that requires creative thinking. ”
کثیرالعُقَد ؛ پرگره. ( یادداشت مؤلف ) .
پیچیده و سخت
It’s a knotty issue, but solving it starts with taking chicken suffering seriously
این یه موضوع پیچیده و غامضِ، . . .

بپرس