knocking


درکوبی، درزنی، دق الباب، مواد معدنی خرد شده

جمله های نمونه

1. he is knocking on fifty
دارد به پنجاه سالگی پا می گذارد.

2. his brittle knocking on the door was familiar
صدای تق تق در زدن او آشنا بود.

3. who is knocking on the door?
کی در می زنه ؟

4. who is knocking on the door?
کی داره در میزنه ؟

5. he was always knocking the government
او دایما از دولت انتقاد می کرد.

6. i heard him knocking around in the kitchen
صدای تلق تلوقی را که او در آشپزخانه راه انداخته بود،شنیدم.

7. i dreamt of angels knocking on a tavern door
خواب دیدم که ملائک در میخانه زدند

8. yesternight i saw angels knocking at the tavern door
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند

9. in the crowded street he kept knocking into other people
در خیابان شلوغ مرتبا به مردم دیگر تنه می زد.

10. he was so scared that his knees were knocking together
از شدت ترس زانوهایش به هم می خورد.

11. i hope next time he will have enough civility not to barge in before knocking
امیدوارم بار دیگر آنقدر ادب داشته باشد که در نزده داخل نشود.

12. He thumped my shoulder affectionately, nearly knocking me over.
[ترجمه گوگل]او با محبت به شانه ام کوبید و نزدیک بود مرا به زمین بزند
[ترجمه ترگمان]با مهربانی شانه ام را مشت کرد، نزدیک بود مرا به زمین بیندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Is your grandpa still knocking about?
[ترجمه گوگل]آیا پدربزرگ شما هنوز در حال دق کردن است؟
[ترجمه ترگمان]پدر بزرگت هنوز داره در میزنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Stop knocking. I'm fed up with it.
[ترجمه گوگل]دست از در زدن بردارید حالم ازش بهم میخوره
[ترجمه ترگمان] اینقدر در نزن از آن خسته شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Suddenly we heard a loud knocking sound from the engine.
[ترجمه گوگل]ناگهان صدای تق تق از موتور شنیدیم
[ترجمه ترگمان]ناگهان صدای تق تق بلندی از موتور به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He's always knocking the way I do things.
[ترجمه گوگل]او همیشه به روشی که من کارها را انجام می دهم در می زند
[ترجمه ترگمان]او همیشه طوری به من سر می زند که من کارها را انجام می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

پا گذاشتن
کوبیدن، ضربه زدن
معنی slap :زدن
knock:بدگویی کردن از
خودرو: ناک، کوبش، ضربه، خوداشتعالی، خودسوزی

بپرس