knocker

/ˈnɒkər//ˈnɒkə/

معنی: مزاحم، کوبنده، ادم خرده گیر
معانی دیگر: (شخص یا چیزی که ضربه می زند یا می کوبد) کوبشگر، چکش در، کوبه، عیب جو، خرده گیر، زننده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: someone or something that knocks.

(2) تعریف: a hinged fixture attached to a door and used to rap for those inside.

(3) تعریف: (vulgar slang) a female breast.

جمله های نمونه

1. The door knocker was a female figure in brass.
[ترجمه گوگل]کوبنده در یک نقش زن برنجی بود
[ترجمه ترگمان]کوبه در، زنی بود که از جنس فولاد ساخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I felt loath to sully the gleaming brass knocker by handling it.
[ترجمه گوگل]من احساس بیزاری می کردم که کوبنده برنجی درخشان را با دست زدن به آن کثیف کنم
[ترجمه ترگمان]از این که با کنار زدن آن ضربه برنجی براق را کثیف کنم، ناراحت شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He brightens the brass knocker with a piece of cloth.
[ترجمه انسیه] او با یک تکه پارچه کوبه برنجی را براق کرد.
|
[ترجمه گوگل]او کوبش برنجی را با یک تکه پارچه روشن می کند
[ترجمه ترگمان]He برنجی را با یک تکه پارچه روشن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The knocker is oblong in shape, and of the kind our ancestors called " jaquemart ".
[ترجمه گوگل]کوبش به شکل مستطیلی است و از آن نوعی است که اجداد ما به آن «جاکومارت» می گفتند
[ترجمه ترگمان]کوبه در شکل مستطیل است و اجداد ما آن را \"jaquemart\" نامیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They are dressed up to the knocker.
[ترجمه گوگل]آنها تا کوبنده لباس پوشیده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها به طرف کوبه dressed
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He lifted the heavy, metal door knocker and let it fall.
[ترجمه گوگل]کوبنده فلزی و سنگین در را بلند کرد و گذاشت که بیفتد
[ترجمه ترگمان]او کوبه سنگین و فلزی را بلند کرد و آن را رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There is nothing particular about the knocker on the door, except that it is very large.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز خاصی در مورد کوبنده روی در وجود ندارد، به جز اینکه بسیار بزرگ است
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز خاصی در کوبه در وجود ندارد، مگر اینکه خیلی بزرگ باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Open the door and see who the knocker is.
[ترجمه ق] در رو باز کن ببین کی در میزد؟یکی مزاحم شده بود.
|
[ترجمه گوگل]در را باز کن و ببین کوبنده کیست
[ترجمه ترگمان]در را باز کن و ببین که کوبه کجاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Falls the knocker of my door.
[ترجمه گوگل]می افتد دق در من
[ترجمه ترگمان]صدای کوبیدن در به گوشم رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The knocker thudded against the front door.
[ترجمه گوگل]ضربه زننده به در ورودی می کوبد
[ترجمه ترگمان]کوبه در جلوی در ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The ringing of her neighbor knocker set her heart pounding.
[ترجمه گوگل]صدای زنگ کوبنده همسایه اش قلبش را به تپش انداخت
[ترجمه ترگمان]صدای زنگ neighbor قلبش را به تپش واداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The salesman pounded the door knocker.
[ترجمه گوگل]فروشنده به در زد
[ترجمه ترگمان]فروشنده در را می کوبید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Can you imagine a knocker winning anything?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید تصور کنید که یک کوبنده برنده چیزی باشد؟
[ترجمه ترگمان]میتونی تصور کنی که یه کوبه در حال برنده شدن داشته باشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The elder of the men lifted the knocker and rapped.
[ترجمه گوگل]بزرگ مرد کوبش را بلند کرد و رپ زد
[ترجمه ترگمان]زو سیما کوبه را بلند کرد و به کوبیدن آن پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مزاحم (اسم)
troublemaker, gadfly, intruder, leech, enfant terrible, knocker

کوبنده (اسم)
knocker, thrasher, pounder, masher

ادم خرده گیر (اسم)
knocker

انگلیسی به انگلیسی

• door knocker; one who knocks; faultfinder, critic; (slang) woman's breast (vulgar)
a knocker is a piece of metal attached to the door of a building, which you use to hit the door in order to attract the attention of the people inside.

پیشنهاد کاربران

یک اصطلاح غیررسمی برای توصیف فردی که از دیگران یا کارهایشان عیب جویی یا ایرادگیری می کند.
نشان دهنده کسی است که به طور مداوم و اغلب به صورت منفی یا تحقیرآمیز انتقاد می کند
مترادف: Critic, detractor, fault - finder
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
Despite his success, he had many knockers who doubted his abilities.
She ignored the knockers and continued to pursue her passion.

کوبه در
سینه زن یا دختر
either of two soft fleshy milk - secreting glandular organs on the chest of a woman
یکی از دو اندام غده ای نرم گوشتی ترشح کننده شیر در سینه زن
منبع:
https://www. vocabulary. com/dictionary/knocker
کلون در
( وسیله ای فلزی و قدیمی که روی در نصب میشده و کاربردی مشابه زنگ داشته / در ایران کلون مردانه و زنانه نیز تفاوت داشته )
knockers Vulgar Slang A woman's breasts.
( اصطلاح عامیانه ناپسند ) سینه ٔٔ زنان _ پستان - ممه - بانوان
Knocker ( n ) ( in Intermediate 2 ) : a metel hammer on a door used for knocking
معنی تعریف : یک شیء چکشی روی در که برای در زدن استفاده می شود
Example : doorknocker
معنی مثال : کوبنده در
معنی کلی کلمه : کلن در
A metal hammer on a door used for knocking.

بپرس