انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
1 - معنای واقعی: باعث بی هوشی شدن، اغلب به دلیل ضربه فیزیکی.
2 - تلاش: تلاش زیاد یا سخت کار کردن برای دستیابی به چیزی، اغلب تا حد خستگی.
3 - اجازه: یک روش غیررسمی یا طنزآمیز برای گفتن بفرمایید/go ahead یا احساس راحتی کنید/feel free برای انجام کاری.
... [مشاهده متن کامل]
مترادف؛
Effort: Work hard, exhaust oneself, push oneself.
Permission: Go ahead, feel free, be my guest.
مثال؛
"He knocked himself out trying to finish the project before the deadline. "
"If you want to organize the files, knock yourself out, but I’m not doing it. "
"She accidentally knocked herself out when she hit her head on the low ceiling. "
2 - تلاش: تلاش زیاد یا سخت کار کردن برای دستیابی به چیزی، اغلب تا حد خستگی.
3 - اجازه: یک روش غیررسمی یا طنزآمیز برای گفتن بفرمایید/go ahead یا احساس راحتی کنید/feel free برای انجام کاری.
... [مشاهده متن کامل]
مترادف؛
مثال؛
خودمو به هر دری زدم
خیلی سخت تلاش کردن
کاری را خیلی بیشتر از آنچه لازم است انجام دادن، سخت تلاش کردن، ساختن موفقیت بزرگ
خود را از پا انداختن، از خود خیلی کار کشیدن، ترس خود را کشیدن، روی خود فشار آوردن
سنگ تموم گزاشتن
سخت تقلا کردن
کاری بزرگ انجام دادن
کاری بزرگ انجام دادن
خیلی زحمث کشیدن
خیلی سخت ( روی چیزی ) کار کردن