knock oneself out


سخت کوشیدن، جان کندن

انگلیسی به انگلیسی

• make an enormous effort, try very hard, go the extra mile (informal)

پیشنهاد کاربران

To work very hard at something
کاری را خیلی بیشتر از آنچه لازم است انجام دادن، سخت تلاش کردن، ساختن موفقیت بزرگ
خود را از پا انداختن، از خود خیلی کار کشیدن، ترس خود را کشیدن، روی خود فشار آوردن
سنگ تموم گزاشتن
سخت تقلا کردن
کاری بزرگ انجام دادن
خیلی زحمث کشیدن
خیلی سخت ( روی چیزی ) کار کردن

بپرس