knobby

/ˈnɑːbi//ˈnɑːbi/

معنی: برجسته
معانی دیگر: رجوع شود به: knobbly، گره دار، پره دار، دارای برامدگی های زیاد، قوزدار، گرد، تپه دار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: knobbier, knobbiest
مشتقات: knobbiness (n.)
(1) تعریف: covered with or having lumps or knobs; lumpy.

- knobby legs
[ترجمه گوگل] پاهای دستگیره
[ترجمه ترگمان] پاهای برجسته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: like a lump or knob.

- a knobby bulge on his lip
[ترجمه گوگل] برآمدگی دستگیره ای روی لبش
[ترجمه ترگمان] یه برآمدگی روی لبش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The knobby jagged clay cliff became as grand and exotic as the Grand Canyon to them.
[ترجمه گوگل]صخره سفالی ناهموار و دندانه دار برای آنها به اندازه گرند کنیون بزرگ و عجیب شد
[ترجمه ترگمان]در گراند کانیون و گراند کانیون، صخره های دندانه دار برجسته و ناهموار به بزرگی گراند کانیون ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Dr knobby old who Nancheng, glowing with good health, behaviour and functioning like a success.
[ترجمه گوگل]دکتر نابی قدیمی که Nancheng، درخشان با سلامتی خوب، رفتار و عملکرد مانند یک موفقیت است
[ترجمه ترگمان]دکتر knobby که از سلامتی خوب می درخشید، رفتار می کرد و مثل یک موفقیت عمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. European flatfish, Scophthalmus maximus, that has a brown, knobby upper side and is prized as food.
[ترجمه گوگل]ماهی پهن اروپایی، Scophthalmus maximus، که دارای قسمت بالایی قهوه‌ای و چنگک‌دار است و به عنوان غذا بسیار ارزشمند است
[ترجمه ترگمان]flatfish European، Scophthalmus سرینی که دارای یک قسمت بالایی و برجسته است و به عنوان غذا باارزش تلقی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. George: A darn sight prettier than those knobby knees of yours.
[ترجمه گوگل]جورج: منظره ای لعنتی زیباتر از آن زانوهای ضربتی تو
[ترجمه ترگمان]خیلی خوشگل تر از اون knees که تو سرت هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You're going to brush something against the government's knobby?
[ترجمه گوگل]میخوای یه چیزی رو به دست دولت بزنی؟
[ترجمه ترگمان]تو می خوای یه چیزی علیه اون مخفی کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The knobby excrescences at the left side of this vertebral column are due to degenerative osteoarthritis.
[ترجمه گوگل]فضولات دستگیره در سمت چپ این ستون مهره ها به دلیل استئوآرتریت دژنراتیو است
[ترجمه ترگمان]The برجسته در سمت چپ این ستون مهره ای به علت osteoarthritis فاسد شدن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Curved cucumbers and knobby carrots have been back on European supermarket shelves since July
[ترجمه گوگل]خیارهای منحنی و هویج های چاقو از ماه ژوئیه به قفسه های سوپرمارکت های اروپایی بازگشته اند
[ترجمه ترگمان]از ماه ژوئیه، خیاره ای برشی و carrots برجسته از ماه ژوئیه به قفسه های سوپرمارکت ها بازگشته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Knobby haystacks dot a wheat field in Malazgirt, Turkey, as sunset bathes two workers in hazy orange light.
[ترجمه گوگل]در حالی که غروب آفتاب دو کارگر را در نور نارنجی مه آلود غوطه ور می کند، انبارهای کاهی در مزرعه گندم در مالازگیر ترکیه پراکنده است
[ترجمه ترگمان]knobby haystacks یک میدان گندم در Malazgirt ترکیه را به عنوان غروب آفتاب و دو کارگر در نور نارنجی مبهم به پایان می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Knobby Knees Siggins: Knobby Knees Siggins is a quiet but incredibly intelligent man. I believe he spends much of his time in the Bolapelo forests researching the flora and fauna.
[ترجمه گوگل]Knobby Knees Siggins: Knobby Knees Siggins مردی آرام اما فوق العاده باهوش است من معتقدم که او بیشتر وقت خود را در جنگل های بولاپلو صرف تحقیق در مورد گیاهان و جانوران می کند
[ترجمه ترگمان]knobby Knees Siggins: knobby Knees Siggins یک مرد آرام اما فوق العاده باهوش است من معتقدم که او بیشتر وقت خود را در جنگل های Bolapelo صرف تحقیق بر روی گیاهان و جانوران می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A smaller division producing the fat, knobby tyres used by construction, farming and mining vehicles is doubling production this year.
[ترجمه گوگل]یک بخش کوچکتر تولید لاستیک های چاق و چاق که در وسایل نقلیه ساختمانی، کشاورزی و معدن استفاده می شود، تولید امسال را دو برابر می کند
[ترجمه ترگمان]یک بخش کوچک تر که چربی را تولید می کند، لاستیک های برجسته مورد استفاده در ساخت، کشاورزی و وسایل نقلیه معدنی امسال تولید را دو برابر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. During the day, I'd perch on a knobby redwood buff and toss pieces of bark into a bucket.
[ترجمه گوگل]در طول روز، روی یک گاومیش چوب قرمز چاقو می نشستم و تکه های پوست را در یک سطل می انداختم
[ترجمه ترگمان]در طول روز من روی یک درخت بزرگ پر از چرم و تکه های بزرگ پوست در یک سطل قرار می گیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The surface is now slightly knobby and feels a bit grainy.
[ترجمه گوگل]سطح در حال حاضر کمی دستگیره است و کمی دانه دانه به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]سطح حالا کمی برجسته است و کمی دانه دانه به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Turn the knobby thing!
[ترجمه گوگل]دکمه دستگیره را بچرخانید!
[ترجمه ترگمان]! اونو برگردون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برجسته (صفت)
prime, master, striking, leading, protuberant, distinguished, outstanding, illustrious, dominant, bossed, prominent, eminent, bossy, gibbous, bulging, convex, bunchy, famous, predominant, egregious, noted, dome-shaped, kenspeckle, embossed, knobby, laureate, noticeable, overriding, palmary, stereometric, supereminent, torose

انگلیسی به انگلیسی

• shaped like a knob, knob-like; bulging, bumpy, lumpy, covered with knobs
knobby means the same as knobbly; used in american english.

پیشنهاد کاربران

بپرس