فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: knits, knitting, knit, knitted
حالات: knits, knitting, knit, knitted
• (1) تعریف: to make by using either long, hand-held needles or a machine to link together loops of yarn.
• مشابه: crochet, loom, purl, weave
• مشابه: crochet, loom, purl, weave
- She's knitting a sweater for her grandchild.
[ترجمه Fatima] او یک ژاکت برای نوه خود می بافد.|
[ترجمه امین] او دارد یک ژاکت برای نوه اش می بافد.|
[ترجمه ایلیار] او درحال بافتن یک ژاکت برای نوه هایش است.|
[ترجمه ترجمه خدا] او برای نوه خود یک ژاکت میبافد|
[ترجمه گوگل] برای نوهاش ژاکت میبافد[ترجمه ترگمان] اون برای نوه هاش یه بلوز بافتنی می بافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to join or link in such a manner to construct a garment or the like.
• مشابه: interlace, interweave, purl, weave
• مشابه: interlace, interweave, purl, weave
- I'm going to knit this yarn into a shawl.
[ترجمه Omid] می خواهم با این نخ شالی ببافم|
[ترجمه گوگل] من این کاموا را به صورت شال می بافم[ترجمه ترگمان] می خواهم این داستان را با یک شال به هم بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to bring or join into a closely unified whole; unite.
• مترادف: converge, join, merge, unify, unite
• مشابه: ally, assemble, bind, combine, connect, gather, link, weave
• مترادف: converge, join, merge, unify, unite
• مشابه: ally, assemble, bind, combine, connect, gather, link, weave
- His goal was to knit his men into an efficient fighting force.
[ترجمه گوگل] هدف او این بود که افرادش را به یک نیروی جنگی کارآمد تبدیل کند
[ترجمه ترگمان] هدف او این بود که افراد خود را به یک نیروی موثر جنگی پیوند دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هدف او این بود که افراد خود را به یک نیروی موثر جنگی پیوند دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to compress or move closely together, forming wrinkles.
• مترادف: crease, crinkle, furrow, pucker, purse, wrinkle
• مشابه: compress, crumple
• مترادف: crease, crinkle, furrow, pucker, purse, wrinkle
• مشابه: compress, crumple
- Puzzling over the problem, she knit her brow.
[ترجمه گوگل] با گیج شدن در مورد مشکل، پیشانی خود را گره زد
[ترجمه ترگمان] پس از آن که مشکل را حل کرد، ابرو درهم کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پس از آن که مشکل را حل کرد، ابرو درهم کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: in knitting, to make a standard stitch.
- Knit a row, then purl a row.
[ترجمه فهیمه] یک رج از زیر ببافید، سپس یک رج رو ببافید|
[ترجمه گوگل] یک رج ببافید، سپس یک رج ببافید[ترجمه ترگمان] پشت سر هم یک ردیف قرار داشت، بعد صدای شرشر باران
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• (1) تعریف: to perform the action of knitting.
• مشابه: crochet, purl
• مشابه: crochet, purl
- In the evening, she sat in her armchair and knitted.
[ترجمه گوگل] عصر روی صندلی راحتی اش نشست و بافتنی کرد
[ترجمه ترگمان] بعد از ظهر روی صندلی راحت نشست و بافتنی می بافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بعد از ظهر روی صندلی راحت نشست و بافتنی می بافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to interlock or join together cohesively.
• مترادف: connect, interlock
• مشابه: cohere, join, link, merge, unite
• مترادف: connect, interlock
• مشابه: cohere, join, link, merge, unite
- The edges of the badly-set bone didn't knit properly.
[ترجمه گوگل] لبه های استخوان بد تنظیم شده به درستی گره نمی خورد
[ترجمه ترگمان] لبه های استخوان سخت به درستی درهم نشکسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] لبه های استخوان سخت به درستی درهم نشکسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to be compressed and wrinkled.
• مترادف: crease, crinkle, furrow, pucker, wrinkle
• مشابه: crumple
• مترادف: crease, crinkle, furrow, pucker, wrinkle
• مشابه: crumple
- His brow knitted with concern.
[ترجمه گوگل] ابروهایش از نگرانی گره خورد
[ترجمه ترگمان] پیشانیش از نگرانی درهم کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پیشانیش از نگرانی درهم کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: knittable (adj.), knitter (n.)
مشتقات: knittable (adj.), knitter (n.)
• : تعریف: an item or fabric produced by knitting.
- I'd prefer a knit to a broadcloth.
[ترجمه گوگل] من بافتنی را به پارچه پهن ترجیح می دهم
[ترجمه ترگمان] من یک بافتنی را ترجیح می دهم که یک ماهوت سبز داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من یک بافتنی را ترجیح می دهم که یک ماهوت سبز داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید