knee

/ˈniː//niː/

معنی: خم، زانویی، زانو، پیچ، دو شاخه، زانو دار کردن
معانی دیگر: هر چیز خم شونده و زانو مانند، شاخه ی خمیده ی درخت، الوار یا تیر خمیده، (شلوار) سرزانو، با زانو زدن، (مانند زانو) خم شدن، تا شدن، (نجاری) با چوب خمیده یا زانویی محکم کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the joint between the upper and lower portions of the human leg.

(2) تعریف: the corresponding joint of an animal leg.

(3) تعریف: something that resembles a bent knee.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: knees, kneeing, kneed
• : تعریف: to hit, push, or touch with the knee.

جمله های نمونه

1. knee dislocation
دررفتگی زانو

2. knee pads
نرم پوش زانو (که ورزشکاران برای حفظ زانو به کار می برند)

3. a knee jerk as a result of a mild blow under the kneecap
تکان غیر ارادی زانو در اثر ضربه ی ملایم به زیر کاسه ی زانو

4. a trick knee
زانوی سست

5. on bended knee
زانو زده،زانو زنان

6. to bark one's knee
زانوی خود را خراشیدن

7. he can't walk without knee braces
بدون زانوبند نمی تواند راه برود.

8. the displacement of a knee joint
جا به جا شدگی مفصل زانو

9. the dog nuzzled my knee
سگ پوزه اش را به زانویم مالید.

10. the muscles below the knee
عضلات زیر زانو

11. a beastly cut on the knee
زخم بدی بر زانو

12. a leg bends at the knee
پا از زانو خم می شود.

13. mehri fell and scraped her knee
مهری افتاد و زانویش خراشیده شد.

14. to bend and unbend the knee
زانو را خم و راست کردن

15. i was bouncing my grandson on my knee
نوه ام را روی زانوی خود بالا و پایین می انداختم.

16. the child fell down and skinned his knee
کودک افتاد و پوست زانویش ورآمد.

17. as a result of falling in the mountain, his knee was lacerated in several places
در اثر افتادن از کوه چند جای زانویش مجروح شد.

18. she jigged the baby up and down on her knee
او کودک را روی زانو بالا و پایین می پراند.

19. Lucy had a bandage round her knee.
[ترجمه گوگل]لوسی دور زانویش را بانداژ کرده بود
[ترجمه ترگمان]لوسی پانسمان روی زانویش را پانسمان کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. He will receive physiotherapy on his damaged left knee.
[ترجمه گوگل]او روی زانوی چپ آسیب دیده خود فیزیوتراپی خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]او در زانوی چپ آسیب دیده فیزیوتراپی دریافت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. He cried because he had hurt his knee.
[ترجمه گوگل]گریه کرد چون زانویش آسیب دیده بود
[ترجمه ترگمان]گریه کرد چون به زانوی او صدمه زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. I hit my knee on the corner of the table.
[ترجمه Baran] زانو های من به گوشه ى میز برخورد کرد
|
[ترجمه گوگل]زانویم را به گوشه میز زدم
[ترجمه ترگمان]زانوهایم را به گوشه میز کوبیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. I felt a twinge in my knee.
[ترجمه گوگل]در زانویم احساس کردم
[ترجمه ترگمان]احساس عذاب وجدان کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. He's snapped a ligament in his knee.
[ترجمه گوگل]او یک رباط زانویش را شکسته است
[ترجمه ترگمان]اون یک رباط تو زانوش پاره شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. He ground his knee into the man's stomach.
[ترجمه گوگل]زانویش را در شکم مرد فرو کرد
[ترجمه ترگمان]زانویش را روی شکم مرد گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. He felt a sharp pain in his knee.
[ترجمه گوگل]درد شدیدی در زانویش احساس کرد
[ترجمه ترگمان]دردی شدید در زانوی او احساس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. He will require surgery on his left knee.
[ترجمه گوگل]او نیاز به جراحی روی زانوی چپ خود دارد
[ترجمه ترگمان]او به جراحی روی زانوی چپ خود نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. A sharp tap on the knee usually causes an involuntary movement of the lower leg.
[ترجمه گوگل]ضربه تند به زانو معمولا باعث حرکت غیر ارادی ساق پا می شود
[ترجمه ترگمان]ضربه شدید بر روی زانو معمولا باعث حرکت غیر ارادی پای پایین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خم (اسم)
bend, arc, bent, curve, crank, flexure, knee, jar, wimple, meander

زانویی (اسم)
joint, bend, knee, gooseneck, siphon

زانو (اسم)
bend, knee, gooseneck, elbow

پیچ (اسم)
loop, turn, curve, ramp, vortex, knee, bolt, screw, twist, twine, buckle, convolution, furl, rick, wimple, crisping, embroglio, insinuation, involution, kink, meander, vis, whorl, winder

دو شاخه (اسم)
knee, fork, plug, pitchfork, crotch, crutch, diapason

زانو دار کردن (فعل)
knee

تخصصی

[عمران و معماری] زانویی
[برق و الکترونیک] زانویی منحنی ای که دو بخش نسبتاً راست از یک منحنی مشخصه را به هم متصل می کند. - زانو، خم
[نساجی] زانوی خار - خمیدگی خار
[ریاضیات] زانو، زانویی، مفصل

انگلیسی به انگلیسی

• joint in the middle of the leg; covering for the knee joint; bend; brace, joint supporter (construction)
touch the knee; strike the knee; strengthen with a knee-shaped brace (construction)
your knee is the place where your leg bends.
if something or someone is on your knee, they are resting or sitting on the upper part of your legs when you are sitting down.
if you are on your knees, you are kneeling.
if something brings a country to its knees, it almost destroys it.

پیشنهاد کاربران

Knee
به معنی زانو است
زانو
مثال: She fell and scraped her knee.
او افتاد و زانویش را زخمی کرد.
معادل فارسی: زانو
معادل کُردی: ئه ژنو - اَژْنُ -
معادل فرانسوی: genou با تلفظ شبیه به کُردی
ضربه زدن به شخصی با زانو
[پزشکی] زانو
نام تعدادی از اعضای بدن به انگلیسی:
head = سر
neck = گردن
shoulder = شانه
arm = بازو
chest = قفسه سینه
armpit = زیر بغل
nipple = نوک سینه
elbow = آرنج
...
[مشاهده متن کامل]

forearm = ساعد
back = کمر
stomach = شکم، معده
navel / belly button / tummy button = ناف
waist = دور کمر
small of the/one's back = گودی کمر
hip = باسن، ناحیه کنار باسن
buttocks = باسن
❗️لطفا دو کلمه ی hip و buttocks را در گوگل سرچ کنید تا تفاوت بین این دو را با تصاویر بهتر متوجه شوید
leg = پا
groin = کشاله ران
thigh = ران
knee = زانو
shin = ساق پا
calf = نرمه ساق پا
heel = پاشنه پا
instep = روی پا
sole = کف پا
ankle = مچ پا، قوزک پا
arch of the foot = قوس پا، گودی کف پا

ضربه یا لمس با زانو
در اصل به معنی زانو است
the part of your leg in the middle that bends
زخمی شدن زانو
زانو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس