• (1)تعریف: to mix by pressing, folding, and pulling, esp. with the hands.
- He will knead the dough until it is smooth.
[ترجمه فاطمه خاکسار] او خمیر را ورز می دهد تا لطیف شود
|
[ترجمه گوگل] خمیر را ورز می دهد تا یکدست شود [ترجمه ترگمان] او خمیر را تمیز می کند تا صاف شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: to manipulate by pressing, squeezing, or rubbing; massage. • مشابه: massage, rub
- She kneaded her tired muscles.
[ترجمه گوگل] ماهیچه های خسته اش را خمیر کرد [ترجمه ترگمان] او عضلات خسته اش را ماساژ داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Lightly knead the mixture on a floured surface.
[ترجمه فاطمه خاکسار] مخلوط را به آرامی روی یک سطح آردپاشی شده ورز دهید.
|
[ترجمه گوگل]مخلوط را روی سطح آرد پاشی شده به آرامی ورز دهید [ترجمه ترگمان]mixture را به آرامی روی سطح floured فشار دهید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Knead the dough lightly, then shape it into a round loaf.
[ترجمه گوگل]خمیر را کمی ورز دهید سپس به شکل نان گرد در آورید [ترجمه ترگمان]خمیر را سبک می کند، بعد آن را به یک قرص گرد شکل شکل می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The smile is faint, the light cloud, knead in sadness.
[ترجمه گوگل]لبخند کمرنگ است، ابر سبک، در غم خمیر می شود [ترجمه ترگمان]لبخند ضعیف است، لکه های نور، و در غم و اندوه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Add the water and knead the mixture well.
[ترجمه سحر] آب را اضافه کنید و مخلوط را ورز دهید
|
[ترجمه گوگل]آب را اضافه کرده و مخلوط را خوب ورز دهید [ترجمه ترگمان]آب را به خوبی اضافه کنید و مخلوط را به خوبی مخلوط کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Having been long sitting there, I have to knead the lame muscles of my legs.
[ترجمه گوگل]من که مدت زیادی آنجا نشسته ام، باید ماهیچه های لنگ پاهایم را خمیر کنم [ترجمه ترگمان]پس از آنکه مدتی دراز در آنجا نشستم، باید عضلات ناقص پاهایم را نوازش کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Knead the dough on a floured surface.
[ترجمه گوگل]خمیر را روی سطح آردپاشی شده ورز دهید [ترجمه ترگمان]خمیر را روی سطح floured تنظیم کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She felt him knead the aching muscles.
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که او عضلات دردناک را ورز می دهد [ترجمه ترگمان]او را در حالی که عضلات دردناک بدنش را نوازش می کرد، احساس کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Knead the dough to the right consistency.
[ترجمه گوگل]خمیر را به غلظت مناسب ورز دهید [ترجمه ترگمان]خمیر را به استحکام مناسب وصل کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Parents should not knead and shape their children to their own thoughts.
[ترجمه گوگل]والدین نباید فرزندان خود را با افکار خود ورزیده و شکل دهند [ترجمه ترگمان]والدین نباید فرزندان خود را به افکار خود شکل دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Knead the dough for three minutes.
[ترجمه گوگل]خمیر را به مدت سه دقیقه ورز دهید [ترجمه ترگمان] تا سه دقیقه دیگه خمیر رو جمع کن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Knead the dough well, then divide it into four pieces.
[ترجمه مريم كوليوند] خمیر را به خوبی ورز دهید سپس به چهار قسمت مساوی تقسیمش کنید
|
[ترجمه گوگل]خمیر را خوب ورز دهید، سپس آن را به چهار قسمت تقسیم کنید [ترجمه ترگمان]خمیر را به خوبی تمیز کنید، سپس آن را به چهار قسمت تقسیم کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Turn out dough and knead on a lightly floured surface until firm.
[ترجمه گوگل]خمیر را باز کنید و روی سطح کمی آرد پاشی شده ورز دهید تا سفت شود [ترجمه ترگمان]خمیر و knead را بر روی یک سطح صاف floured تا زمان محکم کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Knead 1 to 2 minutes. Let rest 10 minutes.
[ترجمه فاطمه دولت آبادی] به مدت 1 تا 2 دقیقه ورز دهید . بگذارید 10 دقیقه استراحت کند.
|
[ترجمه گوگل]۱ تا ۲ دقیقه ورز دهید اجازه دهید 10 دقیقه استراحت کند [ترجمه ترگمان]Knead ۱ تا ۲ دقیقه بگذارید ۱۰ دقیقه استراحت کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Knead for 10 to 12 minutes till dough is soft and elastic, tacky but not sticky.
[ترجمه گوگل]10 تا 12 دقیقه ورز دهید تا خمیر نرم و الاستیک، چسبنده اما چسبنده نباشد [ترجمه ترگمان]تا ۱۰ تا ۱۲ دقیقه صبر کنید تا خمیر نرم و انعطاف پذیر باشد، اما چسبنده نباشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Lightly knead the dough on a floured surface, working in the candied peel, raisins and sultanas.
[ترجمه گوگل]خمیر را روی سطح آردپاشی شده به آرامی ورز دهید و روی پوست آب نباتی، کشمش و سلطانیه کار کنید [ترجمه ترگمان]به آرامی خمیر را روی سطح floured فشار دهید و در پوست پرتقال، کشمش و sultanas کار کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
knead, batter, make a paste, make a dough, malaxate
سرشتن (فعل)
mix, knead, form, shape, create, mold
مالیدن (فعل)
rub, scrub, curry, knead, daub, polish
خمیر کردن (فعل)
knead, make a paste, make a dough, malaxate, mash, impaste, pulp, leaven, reduce to pulp
ورزیدن (فعل)
train, knead
تخصصی
[نساجی] ورز دادن - مخلوط کردن
انگلیسی به انگلیسی
• squeeze, shape, blend (clay, dough, etc.); massage when you knead dough, you press and squeeze it with your hands to make it smooth.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: To work dough or clay by pressing, folding, and stretching it 🥖 🔍 مترادف: Mix ✅ مثال: She kneaded the dough thoroughly before letting it rise.
ورز دادن مالوندن
I knead it until it finally fits me. با آن ور می روم تا سرانجام در نقش جا بیوفتم.