knead

/ˈniːd//niːd/

معنی: امیختن، مخلوط کردن، خمیر درست کردن، سرشتن، مالیدن، خمیر کردن، ورزیدن
معانی دیگر: (خمیر یا گل یا کاه گل و غیره) مالیدن، ورز دادن، شیبانیدن، خازه کردن، مشت و مال دادن، ماساژ دادن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: kneads, kneading, kneaded
مشتقات: kneader (n.)
(1) تعریف: to mix by pressing, folding, and pulling, esp. with the hands.

- He will knead the dough until it is smooth.
[ترجمه فاطمه خاکسار] او خمیر را ورز می دهد تا لطیف شود
|
[ترجمه گوگل] خمیر را ورز می دهد تا یکدست شود
[ترجمه ترگمان] او خمیر را تمیز می کند تا صاف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to manipulate by pressing, squeezing, or rubbing; massage.
مشابه: massage, rub

- She kneaded her tired muscles.
[ترجمه گوگل] ماهیچه های خسته اش را خمیر کرد
[ترجمه ترگمان] او عضلات خسته اش را ماساژ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Lightly knead the mixture on a floured surface.
[ترجمه فاطمه خاکسار] مخلوط را به آرامی روی یک سطح آردپاشی شده ورز دهید.
|
[ترجمه گوگل]مخلوط را روی سطح آرد پاشی شده به آرامی ورز دهید
[ترجمه ترگمان]mixture را به آرامی روی سطح floured فشار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Knead the dough lightly, then shape it into a round loaf.
[ترجمه گوگل]خمیر را کمی ورز دهید سپس به شکل نان گرد در آورید
[ترجمه ترگمان]خمیر را سبک می کند، بعد آن را به یک قرص گرد شکل شکل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The smile is faint, the light cloud, knead in sadness.
[ترجمه گوگل]لبخند کمرنگ است، ابر سبک، در غم خمیر می شود
[ترجمه ترگمان]لبخند ضعیف است، لکه های نور، و در غم و اندوه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Add the water and knead the mixture well.
[ترجمه سحر] آب را اضافه کنید و مخلوط را ورز دهید
|
[ترجمه گوگل]آب را اضافه کرده و مخلوط را خوب ورز دهید
[ترجمه ترگمان]آب را به خوبی اضافه کنید و مخلوط را به خوبی مخلوط کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Having been long sitting there, I have to knead the lame muscles of my legs.
[ترجمه گوگل]من که مدت زیادی آنجا نشسته ام، باید ماهیچه های لنگ پاهایم را خمیر کنم
[ترجمه ترگمان]پس از آنکه مدتی دراز در آنجا نشستم، باید عضلات ناقص پاهایم را نوازش کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Knead the dough on a floured surface.
[ترجمه گوگل]خمیر را روی سطح آردپاشی شده ورز دهید
[ترجمه ترگمان]خمیر را روی سطح floured تنظیم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She felt him knead the aching muscles.
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که او عضلات دردناک را ورز می دهد
[ترجمه ترگمان]او را در حالی که عضلات دردناک بدنش را نوازش می کرد، احساس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Knead the dough to the right consistency.
[ترجمه گوگل]خمیر را به غلظت مناسب ورز دهید
[ترجمه ترگمان]خمیر را به استحکام مناسب وصل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Parents should not knead and shape their children to their own thoughts.
[ترجمه گوگل]والدین نباید فرزندان خود را با افکار خود ورزیده و شکل دهند
[ترجمه ترگمان]والدین نباید فرزندان خود را به افکار خود شکل دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Knead the dough for three minutes.
[ترجمه گوگل]خمیر را به مدت سه دقیقه ورز دهید
[ترجمه ترگمان] تا سه دقیقه دیگه خمیر رو جمع کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Knead the dough well, then divide it into four pieces.
[ترجمه مريم كوليوند] خمیر را به خوبی ورز دهید سپس به چهار قسمت مساوی تقسیمش کنید
|
[ترجمه گوگل]خمیر را خوب ورز دهید، سپس آن را به چهار قسمت تقسیم کنید
[ترجمه ترگمان]خمیر را به خوبی تمیز کنید، سپس آن را به چهار قسمت تقسیم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Turn out dough and knead on a lightly floured surface until firm.
[ترجمه گوگل]خمیر را باز کنید و روی سطح کمی آرد پاشی شده ورز دهید تا سفت شود
[ترجمه ترگمان]خمیر و knead را بر روی یک سطح صاف floured تا زمان محکم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Knead 1 to 2 minutes. Let rest 10 minutes.
[ترجمه فاطمه دولت آبادی] به مدت 1 تا 2 دقیقه ورز دهید . بگذارید 10 دقیقه استراحت کند.
|
[ترجمه گوگل]۱ تا ۲ دقیقه ورز دهید اجازه دهید 10 دقیقه استراحت کند
[ترجمه ترگمان]Knead ۱ تا ۲ دقیقه بگذارید ۱۰ دقیقه استراحت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Knead for 10 to 12 minutes till dough is soft and elastic, tacky but not sticky.
[ترجمه گوگل]10 تا 12 دقیقه ورز دهید تا خمیر نرم و الاستیک، چسبنده اما چسبنده نباشد
[ترجمه ترگمان]تا ۱۰ تا ۱۲ دقیقه صبر کنید تا خمیر نرم و انعطاف پذیر باشد، اما چسبنده نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Lightly knead the dough on a floured surface, working in the candied peel, raisins and sultanas.
[ترجمه گوگل]خمیر را روی سطح آردپاشی شده به آرامی ورز دهید و روی پوست آب نباتی، کشمش و سلطانیه کار کنید
[ترجمه ترگمان]به آرامی خمیر را روی سطح floured فشار دهید و در پوست پرتقال، کشمش و sultanas کار کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

امیختن (فعل)
incorporate, amalgamate, admix, mingle, mix, brew, knead, compound, synthesize, meddle, fuse, fuze, inosculate, interlard

مخلوط کردن (فعل)
combine, temper, admix, mingle, mix, knead, shuffle, blend, jumble, compound, hash, merge, commix, immingle, fuse, fuze, stir together, syncretize

خمیر درست کردن (فعل)
knead, batter, make a paste, make a dough, malaxate

سرشتن (فعل)
mix, knead, form, shape, create, mold

مالیدن (فعل)
rub, scrub, curry, knead, daub, polish

خمیر کردن (فعل)
knead, make a paste, make a dough, malaxate, mash, impaste, pulp, leaven, reduce to pulp

ورزیدن (فعل)
train, knead

تخصصی

[نساجی] ورز دادن - مخلوط کردن

انگلیسی به انگلیسی

• squeeze, shape, blend (clay, dough, etc.); massage
when you knead dough, you press and squeeze it with your hands to make it smooth.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To work dough or clay by pressing, folding, and stretching it 🥖
🔍 مترادف: Mix
✅ مثال: She kneaded the dough thoroughly before letting it rise.
ورز دادن
مالوندن
I knead it until it finally fits me.
با آن ور می روم تا سرانجام در نقش جا بیوفتم.
مالیدن
خمیر کردن، مشت و مال کردن
ورز دادن

بپرس