knapsack

/ˈnæpˌsæk//ˈnæpsæk/

معنی: کوله پشتی، چنته، کوله بار، توشه دان، پشت واره
معانی دیگر: کوله پشتی، توشه دان، کوله بار، پشت واره، چنته

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a carrying bag worn on the back and made of leather, canvas, nylon, or the like.
مشابه: pack

جمله های نمونه

1. He cinched the belt of his knapsack around his shoulders.
[ترجمه گوگل]کمربند کوله پشتی اش را دور شانه هایش بست
[ترجمه ترگمان]او کمربند کوله پشتی اش را دور شانه هایش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Will my sweater go in your knapsack?
[ترجمه گوگل]آیا ژاکت من در کوله پشتی شما می رود؟
[ترجمه ترگمان]ژاکت من تو کوله پشتی - ت هست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In the airport she practiced with her knapsack, trying to slide it on and off.
[ترجمه گوگل]در فرودگاه با کوله پشتی اش تمرین می کرد و سعی می کرد آن را خاموش و روشن کند
[ترجمه ترگمان]در فرودگاه با کوله پشتی اش بازی می کرد و سعی می کرد آن را روشن کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His knapsack and sketch pad and sleeping bag lay on the floor, candy wrappers scattered around them.
[ترجمه گوگل]کوله پشتی و پد طراحی و کیسه خواب او روی زمین افتاده بود و بسته بندی های آب نبات دور آنها پخش شده بود
[ترجمه ترگمان]کوله پشتی اش و کیف sketch روی زمین افتاده بود و روی زمین پخش شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mom shook off my help and tried the knapsack once again.
[ترجمه گوگل]مامان کمکم را رد کرد و یک بار دیگر کوله پشتی را امتحان کرد
[ترجمه ترگمان]مامان به کمک من دست تکان داد و کوله پشتی اش را یک بار دیگر امتحان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He arrives for class with a tiny knapsack packed with his crayons, lunch box and a diaper.
[ترجمه گوگل]او با یک کوله پشتی کوچک با مداد رنگی، جعبه ناهار و یک پوشک به کلاس می رسد
[ترجمه ترگمان]او با کوله پشتی کوچکی که با مداد رنگی و جعبه ناهار و یک پوشک پر شده بود به کلاس می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He had a knapsack over his shoulder.
[ترجمه گوگل]یک کوله پشتی روی شانه اش بود
[ترجمه ترگمان]کوله پشتی اش را روی شانه اش گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His knapsack was so big that it proved a useful weapon in knocking encroaching sunbathers off his collection of sun loungers.
[ترجمه گوگل]کوله پشتی او به قدری بزرگ بود که سلاح مفیدی برای ضربه زدن به آفتاب‌گیران متجاوز از مجموعه صندلی‌های آفتاب‌گیر او بود
[ترجمه ترگمان]کوله پشتی اش آنقدر بزرگ بود که می توانست اسلحه مفیدی در بزند و sunbathers را از sun دور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. With knapsack in hand, a brisk pace is assumed.
[ترجمه گوگل]با در دست داشتن کوله پشتی، سرعت تند فرض می شود
[ترجمه ترگمان]با کوله پشتی اش حرکت سریعی به خود می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Do you think she got everything into her knapsack?
[ترجمه گوگل]آیا فکر می کنید او همه چیز را در کوله پشتی خود آورده است؟
[ترجمه ترگمان]فکر می کنی اون همه چیزش رو تو کوله پشتی اش گذاشته؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Knapsack problem is a typical NP complete problem.
[ترجمه گوگل]مشکل کوله پشتی یک مشکل معمولی NP کامل است
[ترجمه ترگمان]مساله Knapsack یک مساله ان پی کامل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bink set off on foot, wearing a stuffed knapsack and bearing a good hunting knife and a home-cut staff.
[ترجمه گوگل]بینک با یک کوله پشتی پر شده و یک چاقوی شکاری خوب و یک عصا در خانه پیاده راه افتاد
[ترجمه ترگمان]Bink پیاده راه افتادند، توبره برزنتی پوشیده و یک چاقوی جیبی خوب و یک چوب خانگی در دست داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Then I and son take knapsack to traveling bag to go.
[ترجمه گوگل]سپس من و پسرم کوله پشتی را به کیف مسافرتی می بریم تا برویم
[ترجمه ترگمان]بعد من و پسرم knapsack را به کیسه سفر می برند تا بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Applied to knapsack & sports bags, insulation bags and cooling container.
[ترجمه گوگل]برای کیسه های کوله پشتی و ورزشی، کیسه های عایق و ظرف خنک کننده اعمال می شود
[ترجمه ترگمان]برای کوله پشتی، کیف ورزشی، کیسه های عایق و ظرف خنک کننده استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کوله پشتی (اسم)
pack, backpack, knapsack, swag, pack sack

چنته (اسم)
bag, knapsack, pouch, satchel, carryall, cod, wallet

کوله بار (اسم)
load, knapsack, fardel

توشه دان (اسم)
knapsack, scrip

پشت واره (اسم)
knapsack

تخصصی

[نساجی] کوله پشتی
[] کوله پشتی کوچک - حمایت زانویی

انگلیسی به انگلیسی

• backpack, rucksack, bag which is carried on the back
a knapsack is a canvas or leather bag that you carry strapped over your back or slung over your shoulder.

پیشنهاد کاربران

بپرس