knap

/næp//næp/

معنی: قله، نوک، پشته، بالای تپه، شکستن، ضربه زدن
معانی دیگر: (انگلیس ـ محلی)، ضربه، تلنگر، با انگشت زدن یا ضرب گرفتن، تلنگر زدن، (با ضربه ی تند و سخت آجر و سنگ و غیره را) شکستن یا حکاکی کردن یا شکل دادن، (محلی)، سرتپه، نوک تپه، vt : ضربه محکم و ناگهانی

جمله های نمونه

1. I saw some sheep knapping the grass.
[ترجمه گوگل]چند گوسفند دیدم که علف ها را می کوبیدند
[ترجمه ترگمان]چند تا گوسفند دیدم که روی علف ها افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Applicable for plains, mountains, wetlands, knap, rural area and highway transportation of bulk cargoes; with solid structure; beautiful, safe, reliable, durable.
[ترجمه گوگل]قابل استفاده برای دشت ها، کوه ها، تالاب ها، کنپ، مناطق روستایی و حمل و نقل بزرگراهی محموله های فله؛ با ساختار جامد؛ زیبا، ایمن، قابل اعتماد، بادوام
[ترجمه ترگمان]Applicable برای دشت ها، کوه ها، تالاب های، knap، مناطق روستایی و حمل و نقل کالاهای فله، با ساختار جامد؛ زیبا، ایمن، قابل اعتماد، بادوام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. "It's a checkup for the deep ocean, " says Knap.
[ترجمه گوگل]Knap می گوید: "این یک بررسی برای اعماق اقیانوس است "
[ترجمه ترگمان]Knap می گوید: \" این یک معاینه برای اقیانوس عمیق است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. "We just have not invested in understanding ocean chemistry," says Knap.
[ترجمه گوگل]Knap می گوید: «ما فقط برای درک شیمی اقیانوس ها سرمایه گذاری نکرده ایم
[ترجمه ترگمان]Knap می گوید: \" ما فقط در درک شیمی اقیانوس سرمایه گذاری نکرده ایم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What's taking the bus so long? Maybe the bus driver took a knap .
[ترجمه گوگل]اتوبوس اینقدر طول می کشد؟ شاید راننده اتوبوس هول کرده
[ترجمه ترگمان]چرا اینقدر طول کشید؟ شاید راننده اتوبوس \"knap\" گرفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Together with the oceanographer and environmentalist Sylvia Earle, I was with Knap last week for the Atlantic Explorer's 160th trip to Hydrostation "S. "
[ترجمه گوگل]من همراه با سیلویا ارل، اقیانوس شناس و دوستدار محیط زیست، هفته گذشته برای صد و شصتمین سفر آتلانتیک اکسپلورر به ایستگاه هیدرولیکی «S » همراه Knap بودم
[ترجمه ترگمان]من با the و سیلویا Earle، هفته گذشته با Knap در سفر ۱۶۰ سفری کاوشگر اقیانوس اطلس به Hydrostation بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. "This is the single most studied spot in the ocean, " says Knap.
[ترجمه گوگل]Knap می گوید: «این تنها نقطه مورد مطالعه در اقیانوس است
[ترجمه ترگمان]Knap می گوید: \" این تنها نقطه مورد مطالعه در اقیانوس است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In this way, the thought was same as a direction that wasn't only suitable for plain-city planning and developing, but also for knap plain-valley-cities'.
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، فکر همان جهتی بود که نه تنها برای برنامه ریزی و توسعه شهر دشت، بلکه برای شهر دشت-دره هم مناسب بود
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، این تفکر به همان مسیری بود که تنها برای برنامه ریزی و توسعه شهر مناسب نبود، بلکه برای شهرهای ساده knap نیز مناسب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And what I do is, I select a hard stone hammer, in this case a quartzite pebble about the size of a cricket ball, and I elect to hit it in one place - and this is where I start to knap.
[ترجمه گوگل]و کاری که انجام می‌دهم این است که یک چکش سنگ سخت را انتخاب می‌کنم، در این مورد یک سنگریزه کوارتزیتی به اندازه یک توپ کریکت، و انتخاب می‌کنم که آن را در یک مکان بزنم - و اینجاست که شروع به زدن می‌کنم
[ترجمه ترگمان]و کاری که من می کنم این است که یک چکش سنگی محکم انتخاب می کنم، در این مورد یک دانه شنی با اندازه توپ کریکت، و من انتخاب می کنم که آن را در یک مکان قرار دهم - و این جایی است که من شروع به knap می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قله (اسم)
point, acme, climax, culmination, zenith, top, peak, summit, crest, vertex, knoll, pap, knap

نوک (اسم)
end, bill, point, top, head, tip, peak, summit, horn, apex, beak, vertex, barb, ascender, neb, knap, jag, fastigium, ridge, nib

پشته (اسم)
stack, heap, hill, eminence, mound, barrow, embankment, hillock, knap, rick, toft, hummock, monticule

بالای تپه (اسم)
knap

شکستن (فعل)
fracture, chop, break, disobey, deflect, refract, shatter, stave, violate, cleave, fraction, nick, knap, pip, smite, crackle, infract

ضربه زدن (فعل)
strike, butt, dab, inflict a blow, knap

انگلیسی به انگلیسی

• chip rocks with a hammer

پیشنهاد کاربران

بپرس