سندرم زیبای خفته نوعی انحراف جنسی است که در آن فرد با مشاهدهٔ افرادی در حالت بیهوشی یا ناهشیاری به سر می برند، دچار برانگیختگی جنسی می شود بیهوش دوستی در طول تاریخ رابطهٔ تنگاتنگی با زنا با محارم داشته و مستعد عود کردن و تبدیل شدن به مرده خواهی است. آمیزش جنسی با محارم در جوامع کنونی و گذشته، یکی از گسترده ترین تابوهای فرهنگی است. اکثر جوامع مدرن قوانینی دربارهٔ محارم یا محدودیت های اجتماعی در مورد ازدواج با نزدیکان دارند. در جوامعی که غیرقانونی است، آمیزش محارم با رضایت بزرگسالان به عنوان یک جنایت بدون قربانی تلقی می شود. یک توجیه رایج برای ممنوعیت ازدواج با محارم، اجتناب از درون زایی است که ممکن است فرزندان آنان به مجموعه ای از اختلالات ژنتیک همراه با شخصیت و رفتاری DSM5 دچار شوند. فروید از عمومیت این تمایل در قالب آنچه که عقده ادیپ می نامد، سخن می گوید و به سرکوب تمایل جنسی به محارم و احساس گناه اشاره می کند که از کودکی افراد و از کهن ترین ادوار در میان انسان ها وجود داشته است. وی در تحقیق خود به بررسی ابتدایی ترین جوامع موجود در جهان به ویژه بومیان استرالیا می پردازد و متوجه می شود که ممنوعیت ازدواج و رابطه جنسی ارتباط تنگاتنگی با نظام توتمی این جوامع دارد؛ یعنی در بسیاری موارد شبکه محارم به جای خویشاوندی خونی بر مبنای خویشاوندی فرضی توتمی ترسیم می شود؛ مثلاً اگر توتم از مادر منتقل شود، ازدواج عمو و برادرزاده ممنوع نخواهد بود اما ازدواج آنها با یک عضو دیگر قبیله که توتم مشترک دارد، ممنوع است. در ظاهر، هیچ ارتباط مفهومی میان توتم و تابوی زنا با محارم وجود ندارد اما هماهنگی عجیب آنها نشان می دهد. فروید معتقد است می توان با تکمیل این فرضیه به ریشهٔ توتم و تابو دست یافت؛ روزی پسران تبعیدی با هم متحد می شوند و پدر خود را می کشند. پسرانی که به اجبار مجرد مانده یا با زنی اسیر به صورت مشترک زندگی می کردند، قاعدتاً روزی جرئت این کار را پیدا می کنند اما آنها نسبت به پدر خود احساس دوگانه ای داشتند؛ از طرفی از او کینه داشتند و از طرف دیگر قدرت او را تحسین می کردند؛ همان چیزی که مبنای عقده ادیپ را تشکیل می دهد. میشل فوکو در نظریه ای متفاوت حساسیت تمدن غرب نسبت به زنا با محارم در دو سدهٔ اخیر را به بحث کشیده و به جای بررسی این ممنوعیت به بررسی دلایل تفسیر و تأکید بر این ممنوعیت می پردازد. از نظر وی از آن جا که تمدن معاصر غربی خانواده را کانون انحصاری روابط جنسی قرار داده، برای حفظ سامانه وصلت که پدیدآورندهٔ خانواده است، بایستی تظاهرات سکسوالیته در خانواده را در کنترل کامل خود نگاه دارد و یکی از این ابزارهای کنترلی تأکید و تبلیغ نظریه زنا با محارم است.
... [مشاهده متن کامل]