kitty cornered


رجوع شود به: cater-cornered

بررسی کلمه

صفت و ( adjective, adverb )
مشتقات: kitty-corner (adj.), kitty-corner (adv.)
• : تعریف: in a diagonal or angled position, esp. relative to another object or space.
مشابه: bias

- The table was placed kitty-cornered against the wall.
[ترجمه گوگل] میز در گوشه ای به دیوار گذاشته شده بود
[ترجمه ترگمان] میز کنار دیوار گیر افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس