kitchen cabinet

/ˈkɪt͡ʃənˈkæbənət//ˈkɪt͡ʃɪnˈkæbɪnət/

قفسه یا کابینت آشپزخانه، (امریکا ـ k و c بزرگ) مشاوران غیررسمی اندرو جکسون رئیس جمهور امریکا، اشکاف یا گنجه مخصوص ظروف اشپزخانه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a cabinet, cupboard, or closet in a kitchen.

(2) تعریف: a group of advisers who unofficially counsel a head of government.

جمله های نمونه

1. She secreted the gun in the kitchen cabinet.
[ترجمه گوگل]او اسلحه را در کابینت آشپزخانه مخفی کرد
[ترجمه ترگمان]او اسلحه را در کابینت آشپزخانه پنهان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The company will custom - build a kitchen cabinet to your specifications.
[ترجمه گوگل]این شرکت به صورت سفارشی - کابینت آشپزخانه را مطابق با مشخصات شما می سازد
[ترجمه ترگمان]این شرکت یک کابینت آشپزخانه برای مشخصات شما خواهد ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Clean refrigerator and kitchen cabinet fronts.
[ترجمه گوگل]جلوی کابینت یخچال و آشپزخانه را تمیز کنید
[ترجمه ترگمان]یخچال تمیز و نمای آشپزخانه را تمیز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A right angled kitchen cabinet can a focal point to express the fine of the sink.
[ترجمه گوگل]یک کابینت آشپزخانه با زاویه راست می تواند نقطه کانونی برای بیان ظرافت سینک باشد
[ترجمه ترگمان]یک کابینت آشپزخانه با زاویه مناسب می تواند نقطه کانونی برای بیان دقیق سینک باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her kitchen cabinet is chocked up the various seasoning, including Lee Kimkee soya source.
[ترجمه گوگل]کابینت آشپزخانه او از چاشنی های مختلف، از جمله منبع سویا لی کیمکی پر شده است
[ترجمه ترگمان]کابینت آشپزخانه او با ادویه مختلف، از جمله یک منبع گیاهی لی Kimkee، نگهداری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Modern sculpt of streamline perform the art of kitchen cabinet perfectly.
[ترجمه گوگل]مجسمه سازی مدرن از streamline هنر کابینت آشپزخانه را به خوبی اجرا می کند
[ترجمه ترگمان]من sculpt ساده را برای ساده کردن کار کابینت آشپزخانه به طور کامل انجام می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. At present, the overall kitchen cabinet has contained the cabinet and the wall cupboard.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر کابینت کلی آشپزخانه شامل کابینت و کمد دیواری است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، کابینه آشپزخانه کلی حاوی کابینه و گنجه دیواری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She'd open a drawer or reach into a kitchen cabinet and find a hidden note.
[ترجمه گوگل]او یک کشو را باز می کرد یا دستش را به کابینت آشپزخانه می برد و یک یادداشت مخفی پیدا می کرد
[ترجمه ترگمان]او یکی از کشوها را باز کرده بود یا به قفسه آشپزخانه دسترسی پیدا می کرد و یک یادداشت مخفی پیدا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Think of the man who has to hang a kitchen cabinet in a frame house.
[ترجمه گوگل]به مردی فکر کنید که باید کابینت آشپزخانه را در یک خانه اسکلت آویزان کند
[ترجمه ترگمان]به مردی فکر کن که باید در یک خانه قاب یک قفسه آشپزخانه نصب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. At the sight of food, Blue realizes that he is hungry and hunts through the kitchen cabinet for something to eat.
[ترجمه گوگل]با دیدن غذا، بلو متوجه می شود که گرسنه است و از کابینت آشپزخانه شکار می کند تا چیزی بخورد
[ترجمه ترگمان]در معرض دید غذا، آبی متوجه می شود که او گرسنه است و از طریق کابینت آشپزخانه برای چیزی برای خوردن شکار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. So I opened up the small coat closet masquerading as a kitchen cabinet.
[ترجمه گوگل]بنابراین، کمد کت کوچک را که به شکل کابینت آشپزخانه بود باز کردم
[ترجمه ترگمان]برای همین کمد کوچک را باز کردم که به شکل کمد آشپزخانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There are many kitchen design trends that you can use in your kitchen cabinet refacing project.
[ترجمه گوگل]گرایش های طراحی آشپزخانه زیادی وجود دارد که می توانید در پروژه بازسازی کابینت آشپزخانه خود از آنها استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]انواع مختلفی از وسایل طراحی آشپزخانه وجود دارد که می توانید از آن ها در پروژه kitchen کابینت آشپزخانه خود استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Because of the gradual improvement of residence system in our country, our kitchen cabinet industry has already aroused the booming development.
[ترجمه گوگل]به دلیل بهبود تدریجی سیستم اقامت در کشور ما، صنعت کابینت آشپزخانه ما در حال حاضر توسعه پررونق را برانگیخته است
[ترجمه ترگمان]به دلیل بهبود تدریجی سیستم اقامت در کشور ما، صنعت کابینت آشپزخانه ما پیش از این رشد رونق اقتصادی را برانگیخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She covered the tempter with a book, and another member of the kitchen cabinet got it.
[ترجمه گوگل]او وسوسه گر را با یک کتاب پوشاند و یکی دیگر از اعضای کابینت آشپزخانه آن را گرفت
[ترجمه ترگمان]این وسوسه را با یک کتاب پوشاند و یکی دیگر از اعضای کابینه آشپزخانه آن را برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• cupboard located in the kitchen and used for storing utensils and food; (politics) members of the government cabinet who are the president's or prime minister's closest advisors

پیشنهاد کاربران

دولت غیررسمی
مشاوران خصوصی
مشاوران غیررسمی
کابینه سایه
kitchen cabinet ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: حلقۀ خواص
تعریف: جمعی کوچک از افراد معمولاً بدون مقام و مسئولیت رسمی، اما نزدیک به رئیس جمهور یا نخست وزیر که در سیاست گذاری و تصمیم گیری نقشی اساسی دارند
در متون سیاسی به معنی" کابینه شخصی" می باشد.
انجمن شخصی

بپرس