kissy


با محبت، اهل ماچ و بوسه، ماچی، بوسیدنی، ماچ کردنی، (خودمانی)

جمله های نمونه

1. kissy lips
لب های بوسیدنی

2. her grandfather was very kissy
پدربزرگش خیلی اهل روبوسی بود.

پیشنهاد کاربران

بپرس