kisser

/ˈkɪsər//ˈkɪsə/

معنی: چهره، بوسنده، ماچ کننده
معانی دیگر: بوس کننده، (خودمانی) دهان، لب و لوچه

جمله های نمونه

1. She slapped me right in the kisser.
[ترجمه گوگل]او درست در بوسه به من سیلی زد
[ترجمه ترگمان]اون درست تو بوسه بهم سیلی زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. One of the Kissers was still dropping an occasional tiny egg.
[ترجمه گوگل]یکی از بوسه ها هنوز داشت گهگاهی تخم مرغ کوچکی می انداخت
[ترجمه ترگمان]یکی از the هنوز یک تخم کوچک را به زمین انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. What do you think about '' good kisser ''?
[ترجمه گوگل]نظر شما در مورد "بوسنده خوب" چیست؟
[ترجمه ترگمان]نظرت راجع به بوسه خوب چیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Katie: Yes, Daniel is a good kisser, I really enjoyed it.
[ترجمه گوگل]کتی: بله، دنیل بوسنده خوبی است، من واقعا از آن لذت بردم
[ترجمه ترگمان] آره، \"دنیل\" خوب می بوسی، من واقعا ازش لذت بردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Do guys tell you you're a good kisser?
[ترجمه گوگل]آیا بچه ها به شما می گویند که بوسنده خوبی هستید؟
[ترجمه ترگمان]بچه ها بهتون می گن که خوب می بوسی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mr Jones was a baby - kisser when he was running for the position.
[ترجمه گوگل]آقای جونز زمانی که برای این موقعیت می‌دوید، بچه‌ای بود که می‌بوسید
[ترجمه ترگمان]آقای جونز در حال دویدن برای این موقعیت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. How do you know if you're a good kisser?
[ترجمه گوگل]چگونه می دانید که بوسنده خوبی هستید؟
[ترجمه ترگمان]از کجا می دونی که خوب می بوسی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The candidate was a baby kisser when he ran for Vice President with Bush.
[ترجمه گوگل]این نامزد زمانی که با بوش برای معاونت رئیس جمهور نامزد شد، نوزاد را بوسید
[ترجمه ترگمان]کاندیدای مورد نظر زمانی بود که با بوش نامزد ریاست جمهوری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A crazy Kisser enjoys being sloppy and free.
[ترجمه گوگل]یک کیسر دیوانه از شلختگی و آزاد بودن لذت می برد
[ترجمه ترگمان]یک فرد دیوانه کننده از بودن و آزاد بودن لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is a politician known as an inveterate kisser of babies.
[ترجمه گوگل]او سیاستمداری است که به بوسنده سرسخت نوزادان معروف است
[ترجمه ترگمان]او یک سیاست مدار است که به عنوان an از کودکان شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The politician is a baby kisser.
[ترجمه گوگل]سیاستمدار بچه بوسنده است
[ترجمه ترگمان]سیاست مدار بچه kisser است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Nixon was a baby kisser when he ran for Vice President with Eisenhower.
[ترجمه گوگل]نیکسون زمانی که با آیزنهاور برای معاونت رئیس جمهور نامزد شد، بچه را بوسید
[ترجمه ترگمان]نیکسون زمانی که برای معاون رئیس جمهور (آیزنهاور)نامزد ریاست جمهوری شد، a بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She has never been a particularly good kisser and her blowjob technique was less than spectacular.
[ترجمه گوگل]او هرگز بوسنده خوبی نبوده است و تکنیک دمپایی او کمتر از دیدنی بود
[ترجمه ترگمان]او هرگز به عنوان یک kisser خوب نبوده است و تکنیک blowjob کم تر از حد جذاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He is a baby kisser.
[ترجمه گوگل]او بچه بوسنده است
[ترجمه ترگمان]اون یه بچه بوس کننده ست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Is Daniel a good kisser?
[ترجمه گوگل]آیا دانیل بوسنده خوبی است؟
[ترجمه ترگمان]دنیل \"خوب می بوسی؟\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چهره (اسم)
face, physiognomy, visage, feature, puss, kisser

بوسنده (اسم)
kisser

ماچ کننده (اسم)
kisser

انگلیسی به انگلیسی

• one who kisses; mouth (slang); face (slang)

پیشنهاد کاربران

معادل فارسی: دهان ( عامیانه ) / صورت ( عامیانه )
🔹 مترادف ها: mouth – face – lips
🔹 نمونه جمله ها:
He got socked right in the kisser. یه مشت خورد درست وسط صورتش.
Don’t just stare—say something with that kisser of yours! فقط زل نزن—با اون دهنت یه چیزی بگو!
بوسه گر، کسی که می بوسد - اسم
someone who kisses you
چاپلوس، متملق، خایه مال - اسم ( محاوره ای، بیشتر در انگلیسی آمریکایی )
someone who behaves very nicely to someone in authority in order to get advantages for themselves
...
[مشاهده متن کامل]

لب و دهان - اسم ( محاوره ای، توهین آمیز )
your lips or your mouth

درصحبت عامیانه به معنی صورت ، دهان و لب می باشد
kisser ( ورزش )
واژه مصوب: بوسه گاه
تعریف: برجستگی یا گرهی بر روی زه که در هنگام رسیدن تیر به مرحلۀ تمام کشش، لب کمان گیر با آن تماس پیدا می کند