• (1)تعریف: the untreated hide of a small or young animal.
• (2)تعریف: a bundle of such hides.
اسم ( noun )
• : تعریف: a unit of weight equal to one thousand pounds.
اسم ( noun )حالات: kip, kips
• : تعریف: the chief monetary unit of Laos, equaling one hundred at.
جمله های نمونه
1. Try to catch some kip while you can.
[ترجمه گوگل]سعی کنید تا زمانی که می توانید کمی کیپ بگیرید [ترجمه ترگمان]سعی کنید تا وقتی که می توانید کمی kip بگیرید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He was so tired that he desired to kip down somewhere for a while.
[ترجمه گوگل]او به قدری خسته بود که می خواست مدتی در جایی پایین بیاید [ترجمه ترگمان]اون خیلی خسته بود که می خواست یه مدتی یه جایی بخوابه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Mason went home for a couple of hours' kip.
[ترجمه گوگل]میسون برای چند ساعت به خانه رفت [ترجمه ترگمان]می سون چند ساعتی به خانه رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. You can have my bed and I'll kip on the sofa.
[ترجمه گوگل]شما می توانید تخت من را داشته باشید و من روی مبل بچسبم [ترجمه ترگمان]تو می تونی تخت منو داشته باشی و من روی کاناپه شرط می بندم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I've only had an hour's kip .
[ترجمه گوگل]من فقط یک ساعت کیپ داشتم [ترجمه ترگمان]من فقط یک ساعت وقت دارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Kip stumbled backwards and forwards before falling down.
[ترجمه گوگل]کیپ قبل از افتادن به عقب و جلو تلو تلو خورد [ترجمه ترگمان]قبل از این که به زمین بیفتد دوباره به عقب و جلو سکندری خورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Why don't you have a quick kip?
[ترجمه گوگل]چرا یک کیپ سریع ندارید؟ [ترجمه ترگمان]چرا یه کم استراحت نمی کنی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Is there anywhere to kip down for the night?
[ترجمه دلارام فاطمی] امشب جایی هست بخواییم
|
[ترجمه گوگل]آیا جایی وجود دارد که بتوانیم شب را به پایین بیاوریم؟ [ترجمه ترگمان]امشب جایی برای خوابیدن هست؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Mum says you can kip on the sofa tonight.
[ترجمه گوگل]مامان میگوید امشب میتوانی روی مبل لگد بزنی [ترجمه ترگمان]مامان می گه می تونی امشب روی کاناپه بخوابی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The children left the tent to kip out in the open.
[ترجمه گوگل]بچه ها چادر را ترک کردند تا در فضای باز بیرون بیاورند [ترجمه ترگمان]بچه ها چادر را ترک کردند تا در فضای باز kip [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. We ought to get some kip .
[ترجمه گوگل]ما باید یک کیپ بگیریم [ترجمه ترگمان]باید بریم یه کم استراحت کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. There are rooms for drivers to kip down for the night.
[ترجمه گوگل]اتاقهایی برای رانندگان وجود دارد که میتوان آنها را برای شب پیاده کرد [ترجمه ترگمان]اتاق هایی برای رانندگان برای خوابیدن در شب وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He had no choice but to kip in that small inn.
[ترجمه گوگل]او چاره ای نداشت جز اینکه در آن مسافرخانه کوچک بچرخد [ترجمه ترگمان]او چاره ای جز خوابیدن در آن مسافرخانه کوچک نداشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I had a quick kip after lunch.
[ترجمه گوگل]من یک کیپ سریع بعد از ناهار خوردم [ترجمه ترگمان]من بعد از ناهار خیلی سریع خوابیده بودم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
بستر (اسم)
bed, floor, headstock, kip, doss
پوست گوساله و بره (اسم)
kip
چرم دباغی (اسم)
kip
در بستر رفتن (فعل)
kip
خوابیدن (فعل)
stop, bed, kip, doss, sleep, lie, go down
انگلیسی به انگلیسی
• skin of a young animal; bundle of skins; unit of weight equal to 1000 pounds; main monetary unit of laos; place to lodge overnight (british); bed, place to sleep (british); sleep (british) sleep, take a nap, go to bed if you kip, you sleep; an informal word. a kip is a period of sleep; an informal word. if you kip down somewhere, you go to sleep at a place that is not your home; an informal expression.
پیشنهاد کاربران
Kip is sleep خواب، استراحت Mason went home for a couple of hours' kip