kinsman

/ˈkɪnzˌmæn//ˈkɪnzmən/

معنی: عشیره، خویشاوند، خودی
معانی دیگر: خویشاوند (به ویژه مرد)، خویشاوند ازجنس مذکر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: kinsmen
(1) تعریف: a male relative, esp. by birth.

(2) تعریف: a man of the same race or cultural background as another person.

جمله های نمونه

1. A near friend is better than a far-dwelling kinsman.
[ترجمه گوگل]دوست نزدیک بهتر از خویشاوند دور است
[ترجمه ترگمان]یک دوست نزدیک از یک خویشاوند دور بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Kinsman helps kinsman, but woe to him that hath nothing.
[ترجمه گوگل]خویشاوند به خویشاوند کمک می کند، اما وای بر کسی که چیزی ندارد
[ترجمه ترگمان]خویشاوند به خویشاوند کمک می کند، اما افسوس که چیزی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This was actually a kinsman of the Gordon of Gettysburg but Barlow naturally assumed it was the same man.
[ترجمه گوگل]این در واقع یکی از خویشاوندان گوردون گتیسبورگ بود، اما بارلو طبیعتاً فرض کرد که همان مرد است
[ترجمه ترگمان]در واقع یکی از بستگان the گتیس برگ بود، اما بارلو به طور طبیعی فرض می کرد که همان مرداست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Will a merchant kinsman take offence if you buy goods from the co-op?
[ترجمه گوگل]اگر از تعاونی کالا بخرید، یک خویشاوند بازرگان ناراحت می شود؟
[ترجمه ترگمان]اگر شما کالاها را از the خریداری کنید، یکی از بستگان شما رنجیده خاطر می شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A relative by blood or marriage; a kinsman or kinswoman.
[ترجمه گوگل]خویشاوند خونی یا ازدواجی؛ یک خویشاوند یا خویشاوند
[ترجمه ترگمان]خویشاوند نزدیک خویشاوند، خویشاوند، خویشاوند من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Your kinsman became one of those depredators you have described to us?
[ترجمه گوگل]خویشاوند شما یکی از آن غارتگرانی شد که برای ما تعریف کردید؟
[ترجمه ترگمان]خویشاوند شما یکی از آن depredators است که برای ما شرح داده اید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The bride kinsman gathered to make preparations for the wedding.
[ترجمه گوگل]اقوام عروس جمع شدند تا مقدمات عروسی را فراهم کنند
[ترجمه ترگمان]خویشاوند عروس دور هم جمع شد تا برای عروسی آماده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. So when the kinsman said to Boaz, Buy it for yourself, he drew off his sandal.
[ترجمه گوگل]پس چون آن خویشاوند به بوعز گفت: برای خودت بخر، صندل خود را از پا درآورد
[ترجمه ترگمان]بنابراین هنگامی که the به Boaz گفت، آن را برای خودتان بخرید، او sandal را کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Greet Herodion, my kinsman. Greet those of the household of Narcissus who are in the Lord.
[ترجمه گوگل]به هرودیون، خویشاوند من سلام برسان به اهل بیت نرگس که در خداوند هستند سلام برسانید
[ترجمه ترگمان]سلام به Herodion، خویشاوند من سلام کردن به افراد خانواده نرگس که در فرمان روا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is my kinsman.
[ترجمه گوگل]او خویشاوند من است
[ترجمه ترگمان]او خویشاوند من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To achieve this transformation from the status of unwelcome stranger to that of fictive kinsman calls for great tact and patience.
[ترجمه گوگل]دستیابی به این تبدیل از وضعیت غریبه ناخواسته به خویشاوند خیالی نیاز به درایت و صبر دارد
[ترجمه ترگمان]برای رسیدن به این تغییر، از وضعیت یک غریبه ناخوشایند به یکی از خویشاوندان fictive، با درایت و شکیبایی زیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He had a good friend, the wolf, and he crept out in the evening into the forest to him, and complained of the fate that awaited him. "Listen, kinsman, " said the wolf, "be of good cheer.
[ترجمه گوگل]او یک دوست خوب به نام گرگ داشت و عصر به جنگل نزد او رفت و از سرنوشتی که در انتظارش بود شکایت کرد گرگ گفت: "گوش کن ای خویشاوند، خوش باش
[ترجمه ترگمان]او دوست خوبی داشت، گرگ، و شب هنگام در جنگل پیش او خزید و از سرنوشتی که انتظارش را می کشید شکایت کرد و گفت: \" گوش کن، خویشاوند، شادی خوبی باش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Study on the social history of 19 th century Macau through the diary of Rebecca Kinsman.
[ترجمه گوگل]مطالعه تاریخ اجتماعی ماکائو قرن 19 از طریق دفتر خاطرات ربکا کینزمن
[ترجمه ترگمان]مطالعه تاریخ اجتماعی در تاریخ ۱۹ ام ماکائو از طریق دفتر خاطرات ربکا Kinsman
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The conspiracy was detected and Murena executed ( though Maecenas had earlier revealed the plot's discovery to Terentia, thus giving his kinsman a chance to escape.
[ترجمه گوگل]توطئه کشف شد و مورنا اعدام شد (اگرچه Maecenas قبلاً کشف نقشه را به ترنتیا فاش کرده بود، بنابراین به خویشاوندش فرصتی برای فرار داد
[ترجمه ترگمان]توطئه کشف شد و Murena اعدام شد (گرچه مایکناس پیش از این کشف توطئه را برای Terentia آشکار کرده بود، در نتیجه به خویشاوند او فرصتی برای فرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عشیره (اسم)
tribe, family, kindred, kinsman

خویشاوند (اسم)
relative, relation, kindred, kinswoman, kinsman, kin, kinfolk

خودی (اسم)
relative, kinsman

انگلیسی به انگلیسی

• relative, family relation (especially a male); one who is of the same race or nationality

پیشنهاد کاربران

خویشاوند مذکری که رابطه خونی با شما دارد حتی اگر شما از وجود او بی اطلاع باشید.
The king died in October and was succeeded by his kinsman, Fredrick
خویشاوند {مرد}
مثال:
Indeed I fear my kinsmen, after me
براستی من از خوشاوندان مرد بعد از خود بیم دارم.
�وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِنْ وَرَائِی�
( in anthropological or formal use )
a man who is one of a person's blood relations
Male family member
cousin
uncle
nephew

بپرس