kinky


معنی: فرفری، پیچ خورده
معانی دیگر: (گیسو) وز کرده، دارای فرهای ریز (مانند موی سیاهپوستان)، کندله، گره گره، درهم گیر کرده، گوریده، ژولیده، گیردار، (خودمانی) عجیب و غریب (به ویژه در امور جنسی)، غیرطبیعی، غیرعادی، گره خورده، موی وزکرده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: kinkier, kinkiest
مشتقات: kinkily (adv.), kinkiness (n.)
(1) تعریف: having tight twists or curls, as hair.

- My hair is normally curly, but it gets especially kinky when the weather is humid.
[ترجمه گوگل] موهای من به طور معمول مجعد هستند، اما به خصوص وقتی هوا مرطوب است، گره می‌شوند
[ترجمه ترگمان] موهای من معمولا مجعد است، اما وقتی هوا مرطوب است به خصوص ناخوشایند می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (informal) characterized by odd or bizarre qualities, particularly with regard to sexual activity.

مترادف ها

فرفری (صفت)
crispy, frizzy, frizzly, curly, locky, kinky

پیچ خورده (صفت)
twisted, swept, kinky, twisty, turned

تخصصی

[نساجی] پیچ خورده - تاب خورده - گره خورده - مجعد - فردار

انگلیسی به انگلیسی

• strange, weird, odd; curly, twisted; stiff; sexually perverted

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی: ۱. پیچ خورده / فرِ ریز ( برای مو ) ۲. عجیب غریب / غیرمعمول ۳. دارای تمایلات جنسی غیرمتعارف / فانتزی دار
در زبان محاوره ای: موهاش خیلی فره، یه کم عجیب غریبه، فانتزی داره، تو کارای خاصه
...
[مشاهده متن کامل]

🔸 تعریف ها:
1. ( فیزیکی – توصیف مو یا اشیاء ) : برای اشاره به چیزی که پیچ خورده یا فرِ ریز و فشرده داره
مثال: She has naturally kinky hair. موهاش ذاتاً فرِ ریزه.
2. ( رفتاری – عجیب یا غیرمتعارف ) : برای توصیف رفتار یا ظاهر غیرمعمول، گاهی با بار طنزآمیز
مثال: That outfit is kind of kinky. اون لباس یه کم عجیب غریبه.
3. ( جنسی – غیررسمی ) : برای اشاره به تمایلات یا رفتارهای جنسی غیرمتعارف، مثل نقش بازی، سلطه گری، یا فتیش
مثال: He’s into some pretty kinky stuff. به چیزای خیلی خاصی علاقه منده.
🔸 مترادف ها: ( برای معنای ۱ ) : curly – coiled – frizzy
( برای معنای ۲ و ۳ ) : unusual – bizarre – erotic – freaky – provocative – fetishistic

کسی که تمایلات و سلایق نامتعارفی دارد یا از خودش نشان می دهد، به خصوص در روابط جنسی. این تعریف، رفتارهایی از این قبیل را شامل می شود: فتیشیسم جنسی، روابط سادومازوخیستی، بستن شریک جنسی موقع برقراری رابطه یا تمایل به بسته شدن توسط شریک جنسی، روابط مبتنی بر سلطه طلبی و/یا سلطه پذیری جنسی، فرورفتن در قالب نقشهایی خاص در روابط جنسی، و غیره.
...
[مشاهده متن کامل]

شاید "دگرمنشی" یا "دگرمنشی جنسی" معادل بدی نباشد.

غیر عادی، نامرسوم،
Unusual, quirky, unconventional , offbeat,
far - out
موی وزوزی frizzy hair
▶️این واژه تو معنی هم خانوادست با کلمات weird و bizarre
Secually deviant منحرف جنسی
▶️کسی که عجیب غریبه توی روشی که رابطه جنسی برقرار میکنه
خود deviant میشه منحرف و اسمش deviance هست
Antonym آن vanilla یا nonerotic یا dull هست
▶️علاوه بر بالایی ها آدم منحرف جنسی خصوصا ذهنی هم میشه
▶️همینطور "اهل دل" هم معنا میشه. آدمی که باحاله
متضاد اهل دل prude میاد یعنی خشک و تو کون نرو ( prune :آلو بخارا ازوناکه رنگشون کبودی و بنفشه/greengage گوجه سبز یا همون آلوسبز )
▶️اگه هم با hair بیاد میشه موی کلفت و پرزدار. موی خیلی خشک و زبر و فر
خود kink به تنهایی اسمه و میشه روش های عجیب سکسی = فتیش
Something relating to, having, or appealing to unconventional tastes especially in sex