kingship

/ˈkɪŋˌʃɪp//ˈkɪŋʃɪp/

معنی: شاهی، سلطه، سلطنت، مقام سلطنت
معانی دیگر: حکومت شهریار، (k بزرگ ـ عنوان پادشاه) اعلیحضرت، پادشاهی، شهریاری، پادشاهی، شاهی، شهریاری، سلطنت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the position, power, dominion, or dignity of a king.
مشابه: crown, majesty

(2) تعریف: rule by a king; monarchy.
مشابه: majesty

(3) تعریف: the period of a king's rule; reign.

جمله های نمونه

1. during (the period of) his kingship
در دوران پادشاهی او

2. Though his kingship was challenged, he continued to rule de facto.
[ترجمه گوگل]اگرچه سلطنت او به چالش کشیده شد، او به حکومت خود ادامه داد
[ترجمه ترگمان]اگرچه پادشاهی او به چالش کشیده شد، اما او به طور رسمی به حکومت ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The crown is an attribute of kingship.
[ترجمه گوگل]تاج صفت سلطنت است
[ترجمه ترگمان]تاج یک ویژگی سلطنت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Ever fair-spoken, Malekith said that he desired the kingship not for himself but in honour of the memory of his father.
[ترجمه گوگل]ملکیت که همیشه منصفانه صحبت می کرد گفت که سلطنت را نه برای خود بلکه به احترام یاد پدرش می خواست
[ترجمه ترگمان]Ever گفته بود که شاه را می خواهد نه برای خود بلکه به افتخار خاطره پدرش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The innovative character of Capetian kingship is unmistakable.
[ترجمه گوگل]شخصیت نوآور پادشاهی کاپیتی غیرقابل انکار است
[ترجمه ترگمان]ویژگی innovative پادشاهی Capetian غیرقابل انکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Medieval kingship was an extraordinary mixture of harsh reality and lofty ideals.
[ترجمه گوگل]پادشاهی قرون وسطایی آمیزه ای خارق العاده از واقعیت خشن و آرمان های بلند بود
[ترجمه ترگمان]پادشاهی قرون وسطی ترکیبی فوق العاده از واقعیت سخت و آرمان های بزرگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Together Mummolus and Desiderius elevated Gundovald to the kingship at Brives-la-Gaillarde.
[ترجمه گوگل]مومولوس و دزیدریوس با هم گاندوالد را به سلطنت در بریوز لا گیلارد رساندند
[ترجمه ترگمان]Mummolus و Desiderius با هم Gundovald را به پادشاهی at - la ارتقا دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The principle of sacred kingship continues well into later Western history.
[ترجمه گوگل]اصل پادشاهی مقدس به خوبی در تاریخ غرب ادامه دارد
[ترجمه ترگمان]اصل پادشاهی مقدس به خوبی به تاریخ غرب غرب ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. History suggests the curse of kingship is the need to be wary of your own counsellors.
[ترجمه گوگل]تاریخ نشان می دهد که نفرین پادشاهی این است که باید مراقب مشاوران خود باشید
[ترجمه ترگمان]تاریخ می گوید که نفرین پادشاهی باید نسبت به مشاور خود محتاط باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Among other things, kingship functioned as a kind of conduit through which man was linked to his gods.
[ترجمه گوگل]از جمله، سلطنت به عنوان نوعی مجرا عمل می کرد که از طریق آن انسان با خدایان خود پیوند می خورد
[ترجمه ترگمان]در بین چیزهای دیگر، مقام پادشاهی مانند یک نوع مجرا بود که انسان به خدایان او متصل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Chapter four mainly inspects the legitimacy of kingship.
[ترجمه گوگل]فصل چهارم عمدتاً مشروعیت سلطنت را بررسی می کند
[ترجمه ترگمان]فصل چهار به طور عمده مشروعیت پادشاهی را بررسی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. One institution particularly favored the rise of kingship : the retinues.
[ترجمه گوگل]یکی از نهادها به ویژه از ظهور سلطنت حمایت می کرد: همراهان
[ترجمه ترگمان]یک موسسه به ویژه طرفدار افزایش پادشاهی بود: همراهان،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The relatively strong kingship provided a necessary support for the stability of social order.
[ترجمه گوگل]سلطنت نسبتاً قوی، پشتیبانی لازم برای ثبات نظم اجتماعی را فراهم می کرد
[ترجمه ترگمان]پادشاهی نسبتا قوی، حمایت لازم را برای ثبات نظم اجتماعی فراهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He will return a second time, to establish kingship the universe.
[ترجمه گوگل]او برای بار دوم باز خواهد گشت تا پادشاهی جهان را برقرار کند
[ترجمه ترگمان]او برای بار دوم برمی گردد، تا پادشاهی را تاسیس کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Dermot talked of winning the High Kingship.
[ترجمه گوگل]درموت از برنده شدن پادشاهی عالی صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]Dermot درباره برنده شدن در دبیرستان صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شاهی (اسم)
cress, penny, garden cress, kingship, regality

سلطه (اسم)
power, domination, sovereignty, dominance, kingship, overlordship

سلطنت (اسم)
reign, power, raj, domination, kingship, monarchy, sultanate

مقام سلطنت (اسم)
kingship

انگلیسی به انگلیسی

• position or duties of a king; monarchy

پیشنهاد کاربران

بپرس