1. javad was the kingpin of kashan's rug market
جواد محور اصلی بازار فرش کاشان بود.
2. oil is the kingpin of their economy
نفت پایه ی اقتصاد آنها است.
3. He's the kingpin of the whole team.
4. A corrupt red oil kingpin enlists the aid of a female police officer to help find his son.
 [ترجمه گوگل]یک پادشاه فاسد نفت قرمز از یک افسر پلیس زن برای کمک به یافتن پسرش کمک می گیرد 
[ترجمه ترگمان]یک شاه مهره فاسد نفت فاسد، کمک یک افسر پلیس زن برای کمک به پیدا کردن پسرش را جلب کرده است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
5. Kingpin: South Korea, Japan, Southeast Asia and Europe and the United States. 100 percent export - oriented enterprises.
 [ترجمه گوگل]Kingpin: کره جنوبی، ژاپن، آسیای جنوب شرقی و اروپا و ایالات متحده شرکت های 100 درصد صادرات گرا 
[ترجمه ترگمان]kingpin: کره جنوبی، ژاپن، جنوب شرقی آسیا و اروپا و آمریکا ۱۰۰ درصد شرکت های صادرات محور 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
6. Using a spring clamp, fasten the kingpin and axle mount together.
 [ترجمه گوگل]با استفاده از گیره فنری، پایه و پایه محور را به هم بچسبانید 
[ترجمه ترگمان]با استفاده از یک گیره فنری، kingpin و اکسل روی هم سوار می شوند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
7. The Article Page: New Kingpin of Online News?
 [ترجمه گوگل]صفحه مقاله: پادشاه جدید اخبار آنلاین؟ 
[ترجمه ترگمان]ماده صفحه: kingpin جدید اخبار آنلاین؟ 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
8. The establishment of more than 10 years. Kingpin customers: near Fujian. City of Jiangxi Province.
 [ترجمه گوگل]تاسیس بیش از 10 سال است مشتریان Kingpin: نزدیک فوجیان شهر استان جیانگشی 
[ترجمه ترگمان]ایجاد بیش از ۱۰ سال مشتریان kingpin: نزدیک فوجیان شهر of 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
9. If the kingpin is removed, the business or project is likely to fail.
 [ترجمه گوگل]اگر شاهپین حذف شود، کسبوکار یا پروژه احتمالاً شکست میخورد 
[ترجمه ترگمان]اگر این مهره شاه برداشته شود، کسب وکار یا پروژه به احتمال زیاد شکست خواهد خورد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
10. The police have arrested the kingpin of a car operation.
 [ترجمه گوگل]پلیس فرمانده یک عملیات خودرویی را دستگیر کرده است 
[ترجمه ترگمان]پلیس سردسته یک عملیات خودرو را دستگیر کرده است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
11. The U. S. is, indeed, the kingpin of human rights abuse.
 [ترجمه گوگل]ایالات متحده، در واقع، شاه کلید نقض حقوق بشر است 
[ترجمه ترگمان]U اس این است که در واقع سردسته سواستفاده از حقوق بشر است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
12. A very easy measurement of the kingpin caster angle is been put forward.
 [ترجمه گوگل]یک اندازه گیری بسیار آسان از زاویه کاستور کینگ پین ارائه شده است 
[ترجمه ترگمان]یک اندازه گیری بسیار ساده از زاویه caster اصلی به جلو ارائه شده است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
13. Kingpin is often used to describe an important criminal or the leader of criminal gang.
 [ترجمه گوگل]Kingpin اغلب برای توصیف یک جنایتکار مهم یا رهبر یک باند جنایتکار استفاده می شود 
[ترجمه ترگمان]kingpin اغلب برای توصیف یک جنایتکار مهم یا رهبر باند تبهکار استفاده می شود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
14. Art Mitz, the editor of the school newspaper and a very smart guy, was the kingpin.
 [ترجمه گوگل]آرت میتز، سردبیر روزنامه مدرسه و یک مرد بسیار باهوش، شاهکار بود 
[ترجمه ترگمان]آرت Mitz، سردبیر روزنامه مدرسه و مرد بسیار باهوشی بود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید