1. Her death thrust Newman into the position of kingmaker.
[ترجمه گوگل]مرگ او نیومن را به سمت پادشاهی سوق داد
[ترجمه ترگمان]مرگ اون، Newman رو به سمت یه سلطان ساز منتقل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The earl of Warwick was the first kingmaker.
[ترجمه گوگل]ارل وارویک اولین پادشاه ساز بود
[ترجمه ترگمان]ارل آو واریک اولین kingmaker بود که در kingmaker بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. " Perot as kingmaker, " he says tactfully, " is a more formidable proposition than as candate. "
[ترجمه گوگل]او با درایت میگوید: «پرو بهعنوان پادشاهساز، پیشنهادی مهیبتر از نامزدی است»
[ترجمه ترگمان]او با کمال نزاکت گفت: \"پیروت به عنوان کسی که در kingmaker بود، یک پیشنهاد سخت تر از\" candate \" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. "Perot as kingmaker," he says tactfully, "is a more formidable proposition than Perot as candidate. "
[ترجمه گوگل]او با درایت میگوید: «پروت بهعنوان پادشاهساز، پیشنهادی قدرتمندتر از پروت بهعنوان نامزد است»
[ترجمه ترگمان]او با کمال نزاکت گفت: \" پیروت به عنوان کسی که در kingmaker بود، یک پیشنهاد سخت تر از پیروت به عنوان نامزد است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Cardinal Danneels, too liberal for some conservatives, could be a kingmaker in the conclave.
[ترجمه گوگل]کاردینال دانیلز که برای برخی از محافظهکاران بیش از حد لیبرال است، میتواند یک شاهساز در کنگره باشد
[ترجمه ترگمان]کاردینال Danneels، که برای برخی محافظه کاران بسیار لیبرال بود، می توانست در انتخاب محرمانه شرکت داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Sadr -- feared by some, reviled by others and revered by a broad swath of Iraq's urban poor -- is now a kingmaker in Iraqi politics.
[ترجمه گوگل]صدر - که برخی از او می ترسند، دیگران او را تحقیر می کنند و بخش وسیعی از فقیران شهری عراق او را مورد احترام قرار می دهند - اکنون یک پادشاه در سیاست عراق است
[ترجمه ترگمان]صدر - - که برخی از آن ها مورد هجوم دیگران قرار گرفته و مورد احترام گروهی گسترده از مردم فقیر شهری عراق مورد احترام هستند - اکنون یکی از افراد تعیین کننده در سیاست عراق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید