kinetic

/kəˈnetɪk//kɪˈnetɪk/

معنی: وابسته به نیروی محرکه، جنبشی، وابسته بحرکت
معانی دیگر: وابسته به حرکت، جمی، پویا، پرکارمایه، پریارایی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: kinetically (adv.)
• : تعریف: of, concerning, or caused by motion.
مشابه: motive

- Windmills are used to harness the kinetic energy of the wind.
[ترجمه یگانه] اسیاب های بادی برای کنترل انرژی جنبشی باداستفاده می شوند
|
[ترجمه گوگل] آسیاب های بادی برای مهار انرژی جنبشی باد استفاده می شوند
[ترجمه ترگمان] windmills برای مهار انرژی جنبشی باد استفاده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. kinetic energy
کارمایه ی (انرژی) جنبشی

2. the civilization of which rome was the kinetic center
تمدنی که روم مرکز پویای آن بود

3. This tiny rock carries enough kinetic energy to produce an explosion equivalent to several thousand tons of high explosives.
[ترجمه گوگل]این سنگ ریز دارای انرژی جنبشی کافی برای تولید انفجاری معادل چند هزار تن مواد منفجره قوی است
[ترجمه ترگمان]این سنگ کوچک انرژی جنبشی کافی برای تولید یک انفجار معادل چند هزار تن مواد منفجره بالا دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is well known in kinetic theory that reaction rates Increase rapidly with increases in temperature.
[ترجمه گوگل]در تئوری جنبشی به خوبی شناخته شده است که سرعت واکنش با افزایش دما به سرعت افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]این به خوبی در تئوری کینتیک مشهور است که سرعت واکنش با افزایش دما به سرعت افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is a measure of the average kinetic energy of all the particles in a system.
[ترجمه گوگل]این اندازه گیری میانگین انرژی جنبشی تمام ذرات یک سیستم است
[ترجمه ترگمان]این یک اندازه گیری از میانگین انرژی جنبشی کل ذرات در یک سیستم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These are kinetic energy and potential energy.
[ترجمه گوگل]اینها انرژی جنبشی و انرژی پتانسیل هستند
[ترجمه ترگمان]این ها انرژی جنبشی و انرژی پتانسیل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The kinetic energy lost by a body of mass m rising through the same distance is remarkably similar:.
[ترجمه گوگل]انرژی جنبشی از دست رفته توسط جسمی به جرم m که از همان فاصله بالا می رود به طور قابل ملاحظه ای مشابه است:
[ترجمه ترگمان]انرژی جنبشی که توسط بدن یک متر از طریق همان فاصله از بین می رود به طور قابل توجهی مشابه است:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Only those particles with kinetic energies sufficiently high to overcome the attractive forces between the particles in the liquid can escape.
[ترجمه گوگل]فقط آن ذرات با انرژی جنبشی به اندازه کافی بالا برای غلبه بر نیروهای جاذبه بین ذرات در مایع می توانند فرار کنند
[ترجمه ترگمان]تنها آن ذرات با انرژی های جنبشی به اندازه کافی بالا هستند تا بر نیروهای جاذب بین ذرات در مایع غلبه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. All this is achieved by kinetic energy - the shell contains no explosives.
[ترجمه گوگل]همه اینها با انرژی جنبشی به دست می آید - پوسته حاوی مواد منفجره نیست
[ترجمه ترگمان]همه اینها با انرژی جنبشی به دست می آیند - پوسته حاوی هیچ ماده منفجره نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The kinetic theory of gases is a mathematical model of an ideal gas.
[ترجمه گوگل]نظریه جنبشی گازها یک مدل ریاضی از گاز ایده آل است
[ترجمه ترگمان]نظریه جنبشی گازها یک مدل ریاضی از یک گاز ایده آل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The balance of these federations is kinetic.
[ترجمه گوگل]تعادل این فدراسیون ها جنبشی است
[ترجمه ترگمان]تعادل این فدراسیون های kinetic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The following equation forms the basis of the kinetic theory of gases.
[ترجمه گوگل]معادله زیر اساس نظریه جنبشی گازها را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]معادله زیر اساس نظریه جنبشی گازها را شکل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Velocity is important. Kinetic energy frees the brain and confuses the enemy.
[ترجمه گوگل]سرعت مهم است انرژی جنبشی مغز را آزاد می کند و دشمن را گیج می کند
[ترجمه ترگمان]سرعت مهم است انرژی جنبشی مغز را آزاد می کند و دشمن را گیج می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The kinetic energy, or energy of motion, of the ship has been exchanged for strain energy in the rope.
[ترجمه گوگل]انرژی جنبشی یا انرژی حرکت کشتی با انرژی کرنش در طناب مبادله شده است
[ترجمه ترگمان]انرژی جنبشی و یا انرژی حرکت کشتی برای انرژی کرنش در طناب رد و بدل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There exist many sources of energy both potential and kinetic.
[ترجمه گوگل]منابع انرژی زیادی هم بالقوه و هم جنبشی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]منابع زیادی از انرژی هم پتانسیل و هم جنبشی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته به نیروی محرکه (صفت)
dynamic, kinetic

جنبشی (صفت)
kinetic

وابسته بحرکت (صفت)
kinetic

تخصصی

[علوم دامی] متحرک، جنبشی ،
[برق و الکترونیک] جنبشی
[ریاضیات] جنبشی

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to motion; caused by motion; characterized by motion; energizing
kinetic is used to describe something that is concerned with movement.
kinetics is the scientific study of the way energy behaves when something moves; a technical term in physics.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Relating to or resulting from motion; moving ⚡
🔍 مترادف: Moving
✅ مثال: The kinetic sculpture moved gracefully with the wind.
relating to movement
kinetic energy
kinetic \ kə - ˈne - tik \ adjective
1. relating to the motion of material bodies and the forces and energy associated therewith
2. characterized by motion; active or lively
3. supplying motive force
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ Example :
“A Compact Home Office With Something Extra: It’s Also a Train” by Tim McKeough:
Built from weathering steel and glass, with a metal door finished in bright yellow automotive paint, the studio measures just under 300 square feet. It was designed by Tom Kundig, the architect who founded the Seattle - based firm Olson Kundig. Known for its buildings with moving parts — from hand - cranked glass walls to camping huts mounted on enormous casters — the firm actually has a staff member with the job title of gizmologist: Phil Turner, who specializes in making some of Mr. Kundig’s more audacious ideas reality.
… Such an unconventional project was “tantalizing to people like us, ” said Tim Odell, the owner of the company, who not only did the steelwork but also helped Mr. Maxon assemble the systems that would make the studio move, working with his employee Jesse Thomson. “When you start talking about a project where we can do something that’s kinetic, we get really excited. ”

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : kinesis
✅️ صفت ( adjective ) : kinetic
✅️ قید ( adverb ) : kinetically
متحرک
جنبشی
حرکتی
مکانیکی
انرژی جنبشی

بپرس