kindling

/ˈkɪndl̩ɪŋ//ˈkɪndl̩ɪŋ/

(خاشاک و تراشه و غیره که با آن آتش را روشن می کنند) آتشگیره، فروزینه، آتشزنه، پرهازه، پده، پازند، گیرانه، چوب سفید، بته، گون، اتش افروزنه، ات ش گیرانک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: material that burns easily and is used to start a fire, esp. small dry pieces of wood.

(2) تعریف: the act of using such material.

جمله های نمونه

1. his eyes were kindling with joy
چشمانش از خوشی برق می زد.

2. crumpled paper makes good kindling for the fireplace
کاغذ مچاله شده آتشزنه ی خوبی برای بخاری است.

3. The log has slivered into kindling.
[ترجمه گوگل]کنده به سوختن تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان] کنده چوب داره تو kindling فرو می ره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The girl touched a lighted match to the kindling.
[ترجمه گوگل]دختر کبریت روشن را به کیندلینگ لمس کرد
[ترجمه ترگمان]دخترک کبریت روشنی به the زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There were neat piles of kindling wood against the wall.
[ترجمه گوگل]انبوهی از چوب های شسته و رفته روی دیوار بود
[ترجمه ترگمان]انبوهی چوب بر روی دیوار دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Overhanging balconies, neat piles of kindling wood against every wall.
[ترجمه گوگل]بالکن های آویزان، انبوهی از چوب های شسته و رفته روی هر دیوار
[ترجمه ترگمان]پنجره های overhanging، کپه های بزرگ هیزم در برابر هر دیوار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To heat it, they chopped kindling to fire their wood stoves.
[ترجمه گوگل]برای گرم کردن آن، کیندلینگ را خرد می کردند تا اجاق های هیزمی خود را آتش بزنند
[ترجمه ترگمان]برای گرم کردن آن، they را تکه تکه می کردند تا stoves را آتش بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Candles and tarred kindling, and spices, Carrie thought, wrinkling her nose.
[ترجمه گوگل]کری فکر کرد شمع‌ها و آتش‌سوزی قیردار و ادویه‌ها، بینی‌اش را چروک می‌کرد
[ترجمه ترگمان]کری فکر کرد: شمع و روشن کردن tarred و ادویه و ادویه، بینی اش را چین داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I had to gather kindling too, for storing in a dry place.
[ترجمه گوگل]مجبور شدم کیندلینگ هم جمع کنم تا در جای خشک نگهداری کنم
[ترجمه ترگمان]من هم باید برای ذخیره کردن جای خشک هیزم جمع می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The old literary journal on the kindling pile is as satisfying as the newest ones creating a stir back in the city.
[ترجمه گوگل]مجلات ادبی قدیمی در مورد شمع کیندلینگ به اندازه جدیدترین ها رضایت بخش است که دوباره در شهر سر و صدا ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]مجله ادبی قدیمی روی دسته kindling به همان اندازه رضایت بخش است که جدیدترین آن ها در حال ایجاد حرکتی در شهر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The aristocrats would be the kindling for a roaring fire fueled by the fats of social exploitation.
[ترجمه گوگل]اشراف زاده شعله ور آتشی خروشان خواهند بود که با چربی های استثمار اجتماعی شعله ور می شود
[ترجمه ترگمان]اشرافی که در آتش خشم و fats اجتماعی شعله ور بودند آتش خشم اجتماعی را شعله ور می ساختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Education is the kindling of a flame, not the filling of a vessel. Socrates
[ترجمه گوگل]آموزش، افروختن شعله است، نه پرکردن ظرف سقراط
[ترجمه ترگمان]تعلیم و تربیت آتش یک شعله است، نه پر کردن یک کشتی سقراط
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Wang Ping: It was said that the kindling be from Olympia.
[ترجمه گوگل]وانگ پینگ: گفته شد که کیندلینگ از المپیا است
[ترجمه ترگمان]وانگ Ping: گفته می شد که the از المپیا می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. " I'll split kindling tomorrow, " he said over his thin ragged shoulder.
[ترجمه گوگل]روی شانه نازک نازکش گفت: «فردا کیندلینگ را تقسیم می کنم
[ترجمه ترگمان]از روی شانه ragged به او گفت: من فردا تو رو از هم جدا می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The man burst into the kitchen carrying a great mound of kindling which he dumped in a pile by the door.
[ترجمه گوگل]مرد در حالی که تپه بزرگی از کیندلینگ را حمل می کرد به آشپزخانه هجوم برد که در انبوهی کنار در انداخت
[ترجمه ترگمان]مرد به آشپزخانه رفت و یک پشته بزرگی از kindling را که در کنار در کنار در گذاشته بود حمل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• small sticks of wood or other flammable materials that are used for starting fires
kindling is small pieces of dry wood that you use to start a fire.

پیشنهاد کاربران

فروزینه. آتش گیره. آتش زنه
مثال:
the kindling wouldn't catch
آتش زنه روشن نخواهد شد.
در روانشناسی:
تحریکات زیرآستانه ای پی در پی مغز توسط جریان الکتریکی و یا مواد شیمیایی سبب ایجاد تشنجات رفتاری می گردد که شدت آن ها به تدریج افزوده شده و در نهایت، این امر منجر به ایجاد حملات تونیک کلونیک می شود که این پدیده را کیندلینگ می گویند.
به مواد و چیزهایی گفته میشه که خیلی زود آتش می گیرند
Who'd think an old damp tower could offer so
much kindling
چه کسی فکرش را می کرد یک برج قدیمی نمور این همه مواد مستعد آتش گرفتن داشته باشد؟
کُپه ی آتش

بپرس