kindergarten

/ˈkɪndərˌɡɑːrtn̩//ˈkɪndəɡɑːtn̩/

معنی: کودکستان، باغ کودک، محل نگهداری کودکان
معانی دیگر: کودکستان (معمولا برای 4 تا 6 ساله ها)، مهد کودک، باه کودک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a program or grade level that introduces very young children to schoollike activities.

جمله های نمونه

1. kindergarten kids scurried down hallways
بچه های کودکستان در راهروها می دویدند.

2. My son is reluctant to go to the kindergarten.
[ترجمه امین] پسر من دوست ندارد به مهد کودک برود
|
[ترجمه ستایش] پسرم تمایل به مهد کودک رفتن ندارد.
|
[ترجمه v,ah] پسر من نمیخواد به کودکستان برود
|
[ترجمه آنیسا] پسر من کودکستان رفتن را دوست ندارد
|
[ترجمه ترجمه رکسانا] بچه را مجبور به رفتن به مهدکودک نکن وقتی نمیخواهد
|
[ترجمه احمد رضا] پسر من نمیخواد به مهد کودک بره
|
[ترجمه مهناز مهرابی] پسرم دوس ندارد مهد کودک برود
|
[ترجمه امیر] پسر من دوست ندارد ( تمایل ندارد ) به مهد کودک برود
|
[ترجمه گوگل]پسرم تمایلی به رفتن به مهدکودک ندارد
[ترجمه ترگمان]پسرم مایل نیست به مهد کودک برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The kid was abducted at the gate of kindergarten.
[ترجمه Taha] بچه در کنار در مهد کودک به سرقت رفت
|
[ترجمه اوچیها ایتاچی] بچه در کنار مهد کودک دزدیده شد
|
[ترجمه گوگل]بچه در دروازه مهد کودک ربوده شد
[ترجمه ترگمان]بچه در کنار در مهد کودک دزدیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Bring the children back from the kindergarten at four o'clock.
[ترجمه علی انوشه] بچه ها را بعد از ساعت چها از مهد کودک ببرید
|
[ترجمه ترنم کیان] بچه ها را ساعت چهار از مهد کودک ببرید
|
[ترجمه اسرا ودایع خیری] بچه هایتان رامیتوانید بعداز ساعت ۴ببرید
|
[ترجمه گوگل]بچه ها را ساعت چهار از مهد کودک بیاورید
[ترجمه ترگمان]بچه ها را سر ساعت چهار از کودکستان بیرون بیاورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is a kindergarten behind my house.
[ترجمه حسین داسانتوس] یک مهد کدوک در پشت خانه من وجود دارد.
|
[ترجمه اسرا ودایع خیری] پشت خانه من یک مهدکودک وجود دارد
|
[ترجمه زیبا] در پشت خانه ی ما مهدکودک وجود دارد.
|
[ترجمه مبینا] یک مهدکودک در پشت خانه من است
|
[ترجمه Nick afarin] یک مهد کودک پشت خانه من است
|
[ترجمه گوگل]پشت خانه من یک مهدکودک است
[ترجمه ترگمان]یه مهدکودک تو خونه من هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These children hit it off well in the kindergarten.
[ترجمه گوگل]این بچه ها در مهدکودک به خوبی به آن ضربه زدند
[ترجمه ترگمان]این کودکان در مهد کودک به آن ضربه می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The head of the kindergarten has such a commanding voice that everyone there obeys her.
[ترجمه گوگل]رئیس مهدکودک چنان صدای فرمان بخشی دارد که همه از او اطاعت می کنند
[ترجمه ترگمان]رئیس مهدکودک این صدا را دارد که هر کسی از او اطاعت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The kindergarten children were captivated by the variety of animals in the zoo.
[ترجمه گوگل]کودکان مهدکودک مجذوب انواع حیوانات باغ وحش شدند
[ترجمه ترگمان]کودکان مهد کودک در باغ وحش توسط انواع حیوانات مورد توجه قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You may find that each child in the kindergarten gives a different answer to the question.
[ترجمه گوگل]ممکن است متوجه شوید که هر کودک در مهدکودک پاسخ متفاوتی به این سوال می دهد
[ترجمه ترگمان]ممکن است متوجه شوید که هر کودک در کودکستان پاسخ متفاوتی به این سوال می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My years at Sacred Heart, kindergarten through the middle of third grade, were a blur.
[ترجمه گوگل]سال‌هایی که در قلب مقدس، مهدکودک تا اواسط کلاس سوم بودم، تار بود
[ترجمه ترگمان]سال هایی که توی قلب مقدس مهدکودک تو مهدکودک کلاس سوم بودم، همه چیز تیره و تار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Too many children are entering kindergarten without basic skills of knowing colors, letters and numbers.
[ترجمه گوگل]بسیاری از کودکان بدون داشتن مهارت های اولیه در شناخت رنگ ها، حروف و اعداد وارد مهدکودک می شوند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کودکان در حال ورود به مهد کودک بدون مهارت های ابتدایی دانستن رنگ ها، حروف و اعداد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And these kindergarten programs may seem like a regression from full-day preschool programs.
[ترجمه گوگل]و این برنامه های مهدکودک ممکن است مانند یک پسرفت از برنامه های پیش دبستانی تمام روز به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]و این برنامه های مهد کودک ممکن است به نظر یک رگرسیون از برنامه های کامل پیش دبستانی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Thee are excellent facilities for children, with a kindergarten and a kid's playground in the Kurpark.
[ترجمه گوگل]امکانات بسیار خوبی برای کودکان، با یک مهدکودک و یک زمین بازی برای کودکان در Kurpark وجود دارد
[ترجمه ترگمان]برای کودکان، با یک مهدکودک و یک زمین بازی کودکان در the، امکانات عالی برای کودکان وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some teachers expect incoming kindergarten children to be able to sit for long periods of time concentrating on workbooks or worksheets.
[ترجمه گوگل]برخی از معلمان انتظار دارند که بچه های مهدکودک آینده بتوانند برای مدت طولانی بنشینند و روی کتاب های کار یا برگه های کار تمرکز کنند
[ترجمه ترگمان]برخی از معلمان انتظار دارند که بچه های مهد کودک بتوانند برای مدت طولانی تمرکز کنند و بر روی workbooks یا سایت worksheets تمرکز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The bodies and minds rub together from kindergarten to graduate study.
[ترجمه گوگل]بدن و ذهن از مهدکودک تا تحصیلات تکمیلی به هم می مالند
[ترجمه ترگمان]بدن و ذهن از کودکستان تا تحصیل فارغ التحصیل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کودکستان (اسم)
day nursery, kindergarten, nursery school, preschool

باغ کودک (اسم)
kindergarten

محل نگهداری کودکان (اسم)
kindergarten

انگلیسی به انگلیسی

• nursery school, school for children between the ages of 4 and 6
a kindergarten is a school for young children who are not old enough to go to a primary school.

پیشنهاد کاربران

kindergarten: مهدکودک
مدارس مختلف به انگلیسی:
nursery school / preschool / kindergarten = پیش دبستانی، مهد کودک
elementary school / primary school / grade school = مدرسه ابتدایی، دبستان
middle school / junior high school / junior high = راهنمایی ( دبیرستان دوره اول )
...
[مشاهده متن کامل]

high school / upper school / secondary school / senior high school / senior high = ( دبیرستان ( دبیرستان دوره دوم
vocational school = هنرستان فنی حرفه ای
boarding school =
مدرسه شبانه روزی ( به آن دسته از مدارس گفته می شود که دانش آموزان نه تنها در آنجا تحصیل می کنند، بلکه در آنجا اقامت هم می کنند )
day school =
به مدرسه غیر دولتی ای گفته می شود که دانش آموزان فقط در آن درس می خوانند و برخلاف boarding school، در آنجا زندگی نمی کنند ( در خانه های خود زندگی می کنند )
private school = مدرسه غیر انتفاعی، مدرسه غیردولتی
public school / state school = مدرسه دولتی

Synonym of creche
تو افغانستان بهش میگن کودکستان
A class for little children
کلاسی برای بچه های کوچک
مهد کودک
A class for little children
Reach 2
IRAN LANGUAGE INSTITUTE
یعنی مهد کودک
مهدکودک، کودکستان و. . .
ماخوذ از آلمانی
kinder :کودکان
garten: باغ، بوستان

توی Reach 2 کانون زبان ایران میشه:
مهد کودک، کودکستان
a class for little children
Aclass that the children study in it
کودکستان، مهدکودک، باغ کودک
( nown )
A class for little children
مهد کودک، محل نگهداری کودک
کانون زبان ایران
Kindergarten is somewhere for children under six years old. children usually play there but at the same time they will learn too.
Nursery school , school for ages 4 . 5 and 6 ages
در reach 2 کانون زبان ایران میشه:
معنی:مهد کودک
A class for little children
یک کلاس برای بچه های کوچک.
تعریف:
A class for little children
معنی:
پیشدبستانی، مهد کودک
مثال:
Today is my first day in the kindergarden
معنی:
امروز اولین روز من در مهد کودک است.

فونتیک

کودکستان
مهد کودک
A class for little children
Infant school
مهد کودک، کودکستان، محل آموزش برای بچه های چهار یا پنج ساله
کودکستان
مهد کودک

کلاسی که بگه کوچک ها در ان هستند

مهد کودک ( 6تا4سال )
Afirst year of school for children befor five years old
A class for little children
A class for young children usually children four and five years old
A class for little children

a place that children go to it from age of four
. since six
مهد کودک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)

بپرس