kin

/ˈkɪn//kɪn/

معنی: قوم و خویش، خویشاوند، خویش و قوم، خویشی
معانی دیگر: هم خانواده، هم خون، منسوب، هم تبار، هم کنیه، خویشاوندان، خویشان، قوم و قبیله، مخفف: (انجیل) کتاب پادشاهان، خویشی
kin _
پسوند (اسم ساز): کوچک، مصغر [lambkin]

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: kin
(1) تعریف: the members of an extended family collectively; relatives; kinfolk.
مترادف: kindred, kinfolk, relations, relatives
مشابه: blood, clan, family, folk, ilk, kith and kin, people

- All his kin gathered at the reunion.
[ترجمه پویا] همه خویشاوندانش دور هم جمع شدند.
|
[ترجمه گوگل] همه اقوام او در این دیدار جمع شدند
[ترجمه ترگمان] همه اقوام دور هم جمع شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a relative.
مترادف: relation, relative
مشابه: family
صفت ( adjective )
(1) تعریف: of the same lineage; related through being of the same family.
مترادف: akin, consanguineous, kindred, related
مشابه: cognate, family

(2) تعریف: having the same nature; similar.
مترادف: akin, kindred, like
مشابه: allied, close, cognate, related, similar

- The concept of estrangement is kin to the concept of alienation.
[ترجمه گوگل] مفهوم بیگانگی با مفهوم بیگانگی قرابت دارد
[ترجمه ترگمان] مفهوم بیگانگی، خویشاوندی با مفهوم بیگانگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
پسوند ( suffix )
• : تعریف: little.

- napkin
[ترجمه گوگل] دستمال سفره
[ترجمه ترگمان] دستمال سفره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- firkin
[ترجمه گوگل] فیرکین
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the kin of my father
خویشاوندان پدرم

2. of kin
وابسته،منسوب،خویش

3. all their kin were at the funeral
همه ی خویشاوندانشان در مجلس ختم بوند.

4. next of kin
بستگان درجه اول،خویشاوندان نزدیک (مانند زن و بچه یا پدر و مادر)

5. he is my kin
او خویشاوند من است.

6. he was of kin to the champion
او خویشاوند آن قهرمان بود.

7. his next of kin were informed of his death
خویشاوندان نزدیک او را از فوتش مطلع کردند.

8. she denied her own kin
او خویشان خود را طرد کرد.

9. the country youth went to town and became alienated from his kin
جوان روستایی به شهر رفت و با خویشان خود بیگانه شد.

10. Better be blamed by our kith and kin, than be kissed by the enemy.
[ترجمه گوگل]بهتر است مورد سرزنش خویشاوندانمان قرار بگیریم تا اینکه توسط دشمن بوسیده شویم
[ترجمه ترگمان]در این صورت دشمنان و قوم و خویش ما را در آغوش گرفتن دشمن ملامت خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ties with extended kin vary from family to family.
[ترجمه گوگل]روابط با خویشاوندان بزرگ از خانواده ای به خانواده دیگر متفاوت است
[ترجمه ترگمان]پیوندهای با خویشاوندان بسط یافته از خانواده به خانواده دیگر متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her next of kin have been informed.
[ترجمه گوگل]نزدیکان او مطلع شده اند
[ترجمه ترگمان]قوم و خویش او مطلع شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The form must be signed by next of kin.
[ترجمه گوگل]فرم باید توسط نزدیکان امضا شود
[ترجمه ترگمان]فرم باید توسط نزدیک ترین خویشاوند امضا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Who is your next of kin?
[ترجمه جواد M] اقوام درجه یک شما چه کسانی کسانی هستند؟
|
[ترجمه گوگل]اقوام بعدی شما کیست؟
[ترجمه ترگمان]نزدیک ترین فامیل شما کیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The college need to know your next of kin in case something happens to you.
[ترجمه گوگل]در صورتی که برای شما اتفاقی بیفتد، دانشگاه باید خویشاوندان بعدی شما را بشناسد
[ترجمه ترگمان]دانشگاه باید بدونه که ممکنه یه اتفاقی برای تو بیفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. But their kin survived and intermarried.
[ترجمه گوگل]اما خویشاوندان آنها زنده ماندند و با هم ازدواج کردند
[ترجمه ترگمان]اما قوم و خویش های ایشان جان سالم به در برده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He had a secret treaty with his kin in Nagarythe.
[ترجمه گوگل]او با خویشاوندان خود در ناگاریته یک پیمان مخفیانه بسته بود
[ترجمه ترگمان]اون یه معاهده مخفی با kin در \"Nagarythe\" داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قوم و خویش (اسم)
folk, kin

خویشاوند (اسم)
relative, relation, kindred, kinswoman, kinsman, kin, kinfolk

خویش و قوم (اسم)
kindred, kin, kinfolk, sib

خویشی (اسم)
relationship, kinship, kin, propinquity, sib

تخصصی

[زمین شناسی] کین زمینی مرتفع، همچنین این واژه در ایرلند برای بلندترین نقاط استفاده می شود. این واژه از زبان بومی اسکاتلندی مشتق شده است.

انگلیسی به انگلیسی

• family, kindred, relatives; relative, relation; kinship; family relationship
your kin are your relatives; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

قوم و خویش
عضو خانواده
Family member
. E. g
Betray not your 🔵kin

بپرس