1. out of kilter (or off kilter)
نابسامان،خراب،به هم خورده
2. Her lifestyle was out of kilter with her politics.
[ترجمه گوگل]سبک زندگی او با سیاست هایش ناسازگار بود
[ترجمه ترگمان]سبک زندگی او از kilter با سیاست او خارج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Pollution has thrown the Earth's chemistry out of kilter .
[ترجمه گوگل]آلودگی، شیمی زمین را از حالت عادی خارج کرده است
[ترجمه ترگمان]آلودگی، شیمی زمین را از kilter به بیرون پرتاب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The chemistry of the Earth was out of kilter, wholly unbalanced by the periodic table, and alive.
[ترجمه گوگل]شیمی زمین کاملاً در جدول تناوبی نامتعادل و زنده بود
[ترجمه ترگمان]شیمی زمین از kilter خارج شده بود، کاملا در کنار میز متناوب، و زنده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The economic and the political are out of kilter; to use a homely metaphor, it is like bike gears crunching.
[ترجمه گوگل]اقتصاد و سیاست از چرخه خارج شده اند برای استفاده از یک استعاره خانگی، مانند چرخ دنده دوچرخه است
[ترجمه ترگمان]اقتصاد و سیاسی خارج از kilter؛ برای استفاده از یک استعاره ساده، مثل دنده های موتور خرد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The wheels of her bicycle were out of kilter after it hit the tree.
[ترجمه گوگل]چرخهای دوچرخهاش پس از برخورد به درخت از کار افتاده بود
[ترجمه ترگمان]چرخ های دوچرخه اش پس از برخورد با درخت خاموش شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Missing more than one night's sleep can throw your body out of kilter.
[ترجمه گوگل]از دست دادن بیش از یک شب خواب میتواند بدن شما را از حالت طبیعی خارج کند
[ترجمه ترگمان]بیشتر از یک خواب شبانه، بدن شما را از kilter بیرون می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Ignoring feelings of tiredness knocks our body clocks out of kilter.
[ترجمه گوگل]نادیده گرفتن احساس خستگی، ساعت بدن ما را از حالت عادی خارج می کند
[ترجمه ترگمان]بی توجهی به احساس خستگی ساعت بدن ما را از kilter بیرون می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Drinking whisky in the place where they transacted their cold financial realities during the day was out of kilter somehow.
[ترجمه گوگل]نوشیدن ویسکی در جایی که آنها با واقعیت های مالی سرد خود در طول روز معامله می کردند، به نحوی از بین رفته بود
[ترجمه ترگمان]نوشیدن ویسکی در جایی که آن ها واقعیت های مالی سرد خود را در طول روز به نحوی از kilter خارج می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. It only takes a small slippage for government revenue and spending forecasts to be thrown out of kilter.
[ترجمه گوگل]فقط یک لغزش کوچک لازم است تا پیشبینیهای درآمد و هزینههای دولت از چرخه خارج شود
[ترجمه ترگمان]این امر تنها با تاخیر کمی برای درآمد دولت و پیش بینی هزینه ها به خارج از kilter به طول می انجامد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. In the end, though, it is erratic instrumental balancing that throws the performance out of kilter.
[ترجمه گوگل]با این حال، در پایان، این تعادل ابزاری نامنظم است که عملکرد را از حالت عادی خارج می کند
[ترجمه ترگمان]با این وجود، در نهایت، تعادل ابزاری نامنظم است که عملکرد را از kilter خارج می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. In a complicated system, though, tinkering with one component can put another one out of kilter.
[ترجمه گوگل]با این حال، در یک سیستم پیچیده، سرهمبندی با یک جزء میتواند یکی دیگر را از حالت عادی خارج کند
[ترجمه ترگمان]با این وجود، در یک سیستم پیچیده، tinkering با یک جز می تواند فرد دیگری را از kilter خارج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Perhaps the swing sends the blood rushing to his brain and it gets over-enriched and out of kilter.
[ترجمه گوگل]شاید تاب خون را به سمت مغز او می فرستد و مغز او بیش از حد غنی شده و از حالت طبیعی خارج می شود
[ترجمه ترگمان]شاید این تاب خون را به مغزش برساند و آن را پر از ثروت و ثروت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The key of life is its ability to reproduce slightly out of kilter rather than with exactitude.
[ترجمه گوگل]کلید زندگی توانایی آن در بازتولید کمی خارج از چرخه به جای دقیق است
[ترجمه ترگمان]کلید زندگی توانایی آن است که کمی دورتر از kilter تکثیر شود تا با صحت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید