kilometer

/kəˈlɑːmətər//kəˈlɑːmətə/

معنی: کیلومتر، هزار متر
معانی دیگر: کیلومتر (هزار متر) (انگلیس: kilometre)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: kilometric (adj.), kilometrical (adj.)
• : تعریف: a unit of length equal to one thousand meters or 0.621 mile. (abbr.: km)

جمله های نمونه

1. square kilometer
کیلومتر مربع

2. a 10 kilometer cross-country race
مسابقه ی دو صحرایی ده کیلومتری

3. an even kilometer
یک کیلومتر کامل،درست یک کیلومتر

4. traffic backed up for one kilometer
ترافیک به طول یک کیلومتر انباشته شده بود.

5. the municipal pier jetties out nearly a kilometer into the lake
اسکله ی شهرداری تقریبا یک کیلو متر در دریاچه پیش می رود.

6. He can swim two kilometer.
[ترجمه گوگل]او می تواند دو کیلومتر شنا کند
[ترجمه ترگمان]او می تواند دو کیلومتر شنا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. After running half a kilometer, I began to feel tired.
[ترجمه گوگل]بعد از دویدن نیم کیلومتر، احساس خستگی کردم
[ترجمه ترگمان]بعد از نیم کیلومتر دویدن شروع به احساس خستگی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A kilometer is 1000 meters.
[ترجمه گوگل]یک کیلومتر 1000 متر است
[ترجمه ترگمان]یک کیلومتر ۱۰۰۰ متر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The NEAs less than one kilometer in diameter probably are incompletely covered by thin layers of regolith.
[ترجمه گوگل]NEA ها با قطر کمتر از یک کیلومتر احتمالاً به طور ناقص توسط لایه های نازکی از سنگ سنگ پوشیده شده اند
[ترجمه ترگمان]ضخامت کم تر از یک کیلومتر در قطر احتمالا با لایه های نازکی از regolith پوشانده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A cubic kilometer of seawater, go into the ocean and imagine a box .
[ترجمه گوگل]یک کیلومتر مکعب از آب دریا، به اقیانوس بروید و یک جعبه را تصور کنید
[ترجمه ترگمان]یک کیلومتر مربع آب دریا، به درون اقیانوس حرکت کرده و یک جعبه را تصور کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is 250 kilometers away from provincial capital Chengdu, 110 kilometer away from Leshan center municipal district.
[ترجمه گوگل]این شهر 250 کیلومتر با مرکز استان چنگدو، 110 کیلومتر با منطقه شهرداری مرکز لشان فاصله دارد
[ترجمه ترگمان]این شهر در فاصله ۲۵۰ کیلومتری شهر چنگدو، واقع در ۱۱۰ کیلومتری منطقه شهری Leshan قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. On the land of 50 square kilometer, it is the billow wave of construction everywhere.
[ترجمه گوگل]در زمینی به وسعت 50 کیلومتر مربع، همه جا موج ساخت و ساز است
[ترجمه ترگمان]در زمین ۵۰ کیلومتر مربع، موج موج در همه جا وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Both were wounded during their 145 - kilometer inland detour.
[ترجمه گوگل]هر دو در طول مسیر 145 کیلومتری خود مجروح شدند
[ترجمه ترگمان]هر دو در طول مسیر انحرافی ۱۴۵ کیلومتری خود مجروح شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. With an 80 kilometer slick of highly poisonous chemicals heading down the Amur River towards one of China's largest cities you have to be pretty stubborn not to think that someone will notice.
[ترجمه گوگل]با 80 کیلومتری لکه‌ای از مواد شیمیایی بسیار سمی که از رودخانه آمور به سمت یکی از بزرگترین شهرهای چین می‌آیند، باید سرسخت باشید تا فکر نکنید که کسی متوجه این موضوع می‌شود
[ترجمه ترگمان]با گذشتن ۸۰ کیلومتر از مواد شیمیایی بسیار سمی که در حال پایین رفتن از رود آمور به سمت یکی از بزرگ ترین شهره ای چین هستند، باید کله شق باشید و فکر نکنید که کسی متوجه آن خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کیلومتر (اسم)
kilometer, kilometre

هزار متر (اسم)
kilometer, kilometre

تخصصی

[برق و الکترونیک] کیلو متر یکهزار متر .
[مهندسی گاز] کیلومتر
[ریاضیات] کیلومتر، یک هزار متر

انگلیسی به انگلیسی

• (km) unit of distance equalling one thousand meters (also kilometre)

پیشنهاد کاربران

سلام
تلفظ متنی لهجه بریتانیایی رو اصلاح کنید
چقدر آبرویی غلط داره
کیلومتر

بپرس