• : تعریف: a furnace or oven for burning lime, hardening pottery or brick, drying lumber, or the like.
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: kilns, kilning, kilned
• : تعریف: to heat in a kiln. • مشابه: fire
جمله های نمونه
1. a brick kiln
کوره ی آجرپزی،کوره پزخانه
2. to fire a brick kiln
کوره ی آجر پزی را آتش کردن
3. then they fire the bricks in a kiln
سپس آجرها را در کوره می پزند.
4. Bricks are baked in a kiln.
[ترجمه گوگل]آجرها را در کوره می پزند [ترجمه ترگمان]Bricks در کوره پخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. They are charring wood in a kiln.
[ترجمه گوگل]چوب را در کوره ذغال می کنند [ترجمه ترگمان]آن ها در حال پختن چوب هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. That morning we fired our first kiln of charcoal.
[ترجمه مجتبی] آن روز صبح ما اولین کوره زغال چوبیمان را آتش کردیم
|
[ترجمه گوگل]آن روز صبح اولین کوره زغال چوب خود را روشن کردیم [ترجمه ترگمان]اون روز صبح اولین kiln رو اخراج کردیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The bricks are left in the kiln to bake.
[ترجمه گوگل]آجرها را در کوره می گذارند تا بپزند [ترجمه ترگمان]این آجرها در کوره به جا گذاشته می شوند تا بپزد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Each whale ship carries its own brick kiln, above which are two big shining pots.
[ترجمه گوگل]هر کشتی نهنگ کوره آجرپزی مخصوص به خود را حمل می کند که بالای آن دو گلدان بزرگ درخشان قرار دارد [ترجمه ترگمان]هر یک از کشتی های وال یک کوره آجری مخصوص خود را حمل می کند که در بالای آن دو دیگ بزرگ درخشان قرار دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. To get the high temperatures he used a kiln like a glass furnace.
[ترجمه گوگل]برای بدست آوردن دمای بالا از کوره ای مانند کوره شیشه ای استفاده کرد [ترجمه ترگمان]برای رسیدن به درجه حرارت بالا از کوره در کوره مانند کوره شیشه استفاده کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. It then passes through the kiln chamber holding the pottery and is vented through an exterior chimney.
[ترجمه گوگل]سپس از داخل محفظه کوره نگهدارنده سفال می گذرد و از طریق دودکش بیرونی تخلیه می شود [ترجمه ترگمان]سپس از طریق محفظه در کوره عبور می کند و به وسیله دودکش خارجی تخلیه می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The lime kiln belly rotated on giant cogs into the dark of the next chamber.
[ترجمه گوگل]شکم کوره آهکسازی روی دندانههای غولپیکر به تاریکی اتاقک بعدی میچرخید [ترجمه ترگمان]The که در کوره راه رفته بودند، cogs بزرگی در تاریکی اتاق مجاور می چرخید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Baked in a kiln at the old corn mill, the filling was made from mutton and fowl.
[ترجمه گوگل]فیلینگ که در کوره آسیاب ذرت قدیمی پخته می شد، از گوشت گوسفند و مرغ تهیه می شد [ترجمه ترگمان]در یک کوره آهنگری که پر از گوشت گوسفند و مرغ بود پخته شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The wood is piled into the kiln, which is then lit at the bottom.
[ترجمه گوگل]چوب در کوره انباشته می شود و سپس در پایین کوره روشن می شود [ترجمه ترگمان]چوب ها را در کوره piled که در آن موقع در ته آن روشن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. And now I could feel my face getting hot, like I was working around a kiln.
[ترجمه گوگل]و حالا میتوانستم گرم شدن صورتم را حس کنم، مثل اینکه در اطراف کوره کار میکنم [ترجمه ترگمان]و حالا می توانستم صورتم را داغ کنم، انگار داشتم اطراف یک کوره کار می کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
کوره (اسم)
furnace, chimney, stove, oven, kiln, manhole
اجاق (اسم)
hearth, stove, fireplace, oven, kiln
در کوره پختن (فعل)
kiln
تخصصی
[عمران و معماری] کوره
انگلیسی به انگلیسی
• oven or furnace in which various substances are baked or dried (i.e. bricks, ceramic tiles, etc.) a kiln is an oven used to bake pottery and bricks.
پیشنهاد کاربران
کوره آجرپزی یا سفال پزی یا موارد مشابه که حجم زیادی داره
kiln: کوره
kiln ( سرامیک ) واژه مصوب: کورۀ پخت تعریف: کوره ای دمابالا برای پخت بدنه های سرامیکی یا تف جوشی |||متـ . پزاوه