killjoy

/ˈkɪldʒɒj//ˈkɪldʒoɪ/

معنی: خرمگس معرکه
معانی دیگر: دشمن خوشی دیگران، مزاحم یا مناع شادی دیگران، خوشی کش (kill-joy هم می نویسند)، کسی که عیش دیگری را منقص می کند، سرخر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who spoils the fun or enjoyment of others, esp. by being gloomy or pessimistic.

- When we're out on the town trying to forget our troubles, we don't want a kill-joy with us.
[ترجمه Ainy] وقتی از شهر خارج شدیم و تلاش کردیم که مشکلاتمون رو فراموش کنیم کسی رو که خوشی مون رو خراب کنه نمیخوایم
|
[ترجمه گوگل] وقتی در شهر هستیم و سعی می‌کنیم مشکلات خود را فراموش کنیم، نمی‌خواهیم یک شادی کشتار با خود داشته باشیم
[ترجمه ترگمان] وقتی از شهر خارج شدیم سعی کردیم مشکلات خود را فراموش کنیم، ما نمی خواهیم از خودمون لذت ببریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Maggie, stop being a killjoy. all right, girls, what do you think?
[ترجمه Metis] مگی انقد ضدحال نزن، خیلی خب دخترا، چی فکر می کنین؟
|
[ترجمه گوگل]مگی، دست از کشنده بودن بردارید باشه دخترا نظر شما چیه؟
[ترجمه ترگمان] مگی \"، بی خیال نباش\" خیلی خب، دخترا، نظرتون چیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. What a killjoy shitbag he is.
[ترجمه گوگل]او چه قاتل شادی است
[ترجمه ترگمان]این دیگه چه خراب کاری - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Don't be a killjoy, Dad. Let us use the car tonight.
[ترجمه مسعود] وا بده بابا. امشب بگذار از ماشین استفاده کنیم
|
[ترجمه گوگل]آدم کشنده نباش بابا بیا امشب از ماشین استفاده کنیم
[ترجمه ترگمان]بابا ناراحت نباش بابا امشب از ماشین استفاده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That killjoy ruined the fun by taking our beer away.
[ترجمه گوگل]آن لذت کشتن با بردن آبجو ما لذت را خراب کرد
[ترجمه ترگمان]اون خراب کردن آبجو رو با خوردن آبجو خراب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But I didn't want to be a killjoy —and I love plants —so I went ahead and clicked "Accept. "
[ترجمه گوگل]اما من نمی‌خواستم یک قتل شاد باشم - و من عاشق گیاهان هستم - بنابراین جلو رفتم و روی "پذیرش" کلیک کردم
[ترجمه ترگمان]اما من نمی خواستم a باشم - و من گیاهان را دوست دارم - بنابراین جلوتر رفتم و \"پذیرفته\" شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. 'You're such a killjoy. You don't know how to have fun! '
[ترجمه گوگل]تو خیلی خوشحالی تو بلد نیستی خوش بگذرونی! '
[ترجمه ترگمان]عجب آشغالی هستی تو نمی دانی چه طور تفریح کنی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This is a classic example of the killjoy attitudes of officialdom.
[ترجمه گوگل]این یک نمونه کلاسیک از نگرش های killjoy رسمی است
[ترجمه ترگمان]این یک نمونه کلاسیک از نگرش های killjoy از سیستم اداری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Under the casual exterior is a calculating killjoy with mom issues.
[ترجمه گوگل]زیر نمای بیرونی معمولی یک لذت محاسباتی با مشکلات مادر است
[ترجمه ترگمان]تحت این ظاهر اتفاقی، محاسبه killjoy با مسایل مادر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Don't invite her. She's such a killjoy.
[ترجمه گوگل]او را دعوت نکن او خیلی لذت بخش است
[ترجمه ترگمان]دعوتش نکن اون داغونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Don't be such a killjoy!
[ترجمه مسعود] کو. . . بازی در نیار!
|
[ترجمه گوگل]اینقدر آدم کش نباش!
[ترجمه ترگمان]بچه بازی در نیار!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The odds-on favourite to win in the 30 race is Killjoy.
[ترجمه گوگل]شانس برنده شدن در مسابقه 30، Killjoy است
[ترجمه ترگمان]شانس برنده شدن در مسابقه ۳۰، Killjoy است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We wanted to do a sponsored dance after work but those killjoys in Head Office wouldn't let us.
[ترجمه گوگل]ما می خواستیم بعد از کار یک رقص اسپانسر انجام دهیم اما آن شادی های مرگ در دفتر مرکزی به ما اجازه ندادند
[ترجمه ترگمان]ما می خواستیم بعد از کار یک رقص با حمایت مالی انجام دهیم، اما آن هایی که در دفتر رئیس اداره می شوند به ما اجازه نمی دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Killing the fatted calf is another Biblical phrase which ought to act as an antidote to killjoy Christmases.
[ترجمه گوگل]کشتن گوساله چاق دیگر عبارت کتاب مقدسی است که باید به عنوان پادزهری برای کشتن شادی کریسمس عمل کند
[ترجمه ترگمان]کشتن یک گوساله چاق عبارت دیگر از انجیل است که باید به عنوان یک پادزهر به راحتی فاسد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I don't understand Sally. Sometimes I think she enjoys being a killjoy.
[ترجمه گوگل]من سالی را نمی فهمم گاهی فکر می‌کنم او از این‌که یک قتل لذت می‌برد لذت می‌برد
[ترجمه ترگمان]من از سالی سر در نمی آورم بعضی وقتا فکر می کنم که اون از این مهمونی خوشش میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرمگس معرکه (اسم)
killjoy

انگلیسی به انگلیسی

• one who ruins the fun or enjoyment of others by being pessimistic or gloomy
a killjoy is someone who stops other people from enjoying themselves, often by reminding them of something unpleasant.
person that spoils other people's enjoyment

پیشنهاد کاربران

موی دماغ و ضد حال
مترادف و معادل wet blanket و spoilsport
خرمگس معرکه
مزخرف
Partypooper, wet blanket, bummer, buzz kill, spoilsport, ضدحال
آدم ضد حال رو اعصاب
ضدحال

بپرس