• : تعریف: one who spoils the fun or enjoyment of others, esp. by being gloomy or pessimistic.
- When we're out on the town trying to forget our troubles, we don't want a kill-joy with us.
[ترجمه Ainy] وقتی از شهر خارج شدیم و تلاش کردیم که مشکلاتمون رو فراموش کنیم کسی رو که خوشی مون رو خراب کنه نمیخوایم
|
[ترجمه گوگل] وقتی در شهر هستیم و سعی میکنیم مشکلات خود را فراموش کنیم، نمیخواهیم یک شادی کشتار با خود داشته باشیم [ترجمه ترگمان] وقتی از شهر خارج شدیم سعی کردیم مشکلات خود را فراموش کنیم، ما نمی خواهیم از خودمون لذت ببریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Maggie, stop being a killjoy. all right, girls, what do you think?
[ترجمه گوگل]مگی، دست از کشنده بودن بردارید باشه دخترا نظر شما چیه؟ [ترجمه ترگمان] مگی \"، بی خیال نباش\" خیلی خب، دخترا، نظرتون چیه؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. What a killjoy shitbag he is.
[ترجمه گوگل]او چه قاتل شادی است [ترجمه ترگمان]این دیگه چه خراب کاری - ه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Don't be a killjoy, Dad. Let us use the car tonight.
[ترجمه مسعود] وا بده بابا. امشب بگذار از ماشین استفاده کنیم
|
[ترجمه گوگل]آدم کشنده نباش بابا بیا امشب از ماشین استفاده کنیم [ترجمه ترگمان]بابا ناراحت نباش بابا امشب از ماشین استفاده کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. That killjoy ruined the fun by taking our beer away.
[ترجمه گوگل]آن لذت کشتن با بردن آبجو ما لذت را خراب کرد [ترجمه ترگمان]اون خراب کردن آبجو رو با خوردن آبجو خراب کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. But I didn't want to be a killjoy —and I love plants —so I went ahead and clicked "Accept. "
[ترجمه گوگل]اما من نمیخواستم یک قتل شاد باشم - و من عاشق گیاهان هستم - بنابراین جلو رفتم و روی "پذیرش" کلیک کردم [ترجمه ترگمان]اما من نمی خواستم a باشم - و من گیاهان را دوست دارم - بنابراین جلوتر رفتم و \"پذیرفته\" شدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. 'You're such a killjoy. You don't know how to have fun! '
[ترجمه گوگل]تو خیلی خوشحالی تو بلد نیستی خوش بگذرونی! ' [ترجمه ترگمان]عجب آشغالی هستی تو نمی دانی چه طور تفریح کنی! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. This is a classic example of the killjoy attitudes of officialdom.
[ترجمه گوگل]این یک نمونه کلاسیک از نگرش های killjoy رسمی است [ترجمه ترگمان]این یک نمونه کلاسیک از نگرش های killjoy از سیستم اداری است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Under the casual exterior is a calculating killjoy with mom issues.
[ترجمه گوگل]زیر نمای بیرونی معمولی یک لذت محاسباتی با مشکلات مادر است [ترجمه ترگمان]تحت این ظاهر اتفاقی، محاسبه killjoy با مسایل مادر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Don't invite her. She's such a killjoy.
[ترجمه گوگل]او را دعوت نکن او خیلی لذت بخش است [ترجمه ترگمان]دعوتش نکن اون داغونه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Don't be such a killjoy!
[ترجمه مسعود] کو. . . بازی در نیار!
|
[ترجمه گوگل]اینقدر آدم کش نباش! [ترجمه ترگمان]بچه بازی در نیار! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The odds-on favourite to win in the 30 race is Killjoy.
[ترجمه گوگل]شانس برنده شدن در مسابقه 30، Killjoy است [ترجمه ترگمان]شانس برنده شدن در مسابقه ۳۰، Killjoy است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. We wanted to do a sponsored dance after work but those killjoys in Head Office wouldn't let us.
[ترجمه گوگل]ما می خواستیم بعد از کار یک رقص اسپانسر انجام دهیم اما آن شادی های مرگ در دفتر مرکزی به ما اجازه ندادند [ترجمه ترگمان]ما می خواستیم بعد از کار یک رقص با حمایت مالی انجام دهیم، اما آن هایی که در دفتر رئیس اداره می شوند به ما اجازه نمی دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Killing the fatted calf is another Biblical phrase which ought to act as an antidote to killjoy Christmases.
[ترجمه گوگل]کشتن گوساله چاق دیگر عبارت کتاب مقدسی است که باید به عنوان پادزهری برای کشتن شادی کریسمس عمل کند [ترجمه ترگمان]کشتن یک گوساله چاق عبارت دیگر از انجیل است که باید به عنوان یک پادزهر به راحتی فاسد شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I don't understand Sally. Sometimes I think she enjoys being a killjoy.
[ترجمه گوگل]من سالی را نمی فهمم گاهی فکر میکنم او از اینکه یک قتل لذت میبرد لذت میبرد [ترجمه ترگمان]من از سالی سر در نمی آورم بعضی وقتا فکر می کنم که اون از این مهمونی خوشش میاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
خرمگس معرکه (اسم)
killjoy
انگلیسی به انگلیسی
• one who ruins the fun or enjoyment of others by being pessimistic or gloomy a killjoy is someone who stops other people from enjoying themselves, often by reminding them of something unpleasant. person that spoils other people's enjoyment
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: A person who spoils the enjoyment of others; a spoilsport 😒 🔍 مترادف: Spoilsport ✅ مثال: The killjoy at the party kept complaining about the loud music.
موی دماغ و ضد حال مترادف و معادل wet blanket و spoilsport