killing spree

پیشنهاد کاربران

go on a killing spree
قتل عام کردن
🔸 معادل فارسی:
• قتل های پیاپی
• کشتار سریالی یا پشت سرهم
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( جنایی – اصلی ) :** مجموعه ای از قتل ها که در مدت کوتاهی و بدون فاصله ی زیاد رخ می دهند.
...
[مشاهده متن کامل]

- مثال: *The criminal went on a killing spree across the city. *
مجرم در سراسر شهر دست به **قتل های پیاپی** زد.
2. ** ( رسانه ای – عمومی ) :** اصطلاحی برای توصیف خشونت شدید و پشت سرهم در اخبار یا فیلم ها.
- مثال: *The movie depicts a killing spree by a gang. *
فیلم یک **کشتار سریالی** توسط یک باند را نشان می دهد.
3. ** ( استعاری – محاوره ای ) :** گاهی به صورت طنز یا اغراق برای توصیف فعالیت شدید و بی وقفه ( غیرخشونت آمیز ) .
- مثال: *She went on a shopping spree, not a killing spree. *
او به یک **خرید بی وقفه** رفت، نه یک **کشتار سریالی**.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
mass killing – murder rampage – slaughter – bloodbath – killing rampage
________________________________________
🔸 مثال ها:
• *The suspect was arrested after a killing spree. *
مظنون بعد از یک **قتل پیاپی** دستگیر شد.
• *The novel tells the story of a killing spree in a small town. *
رمان داستان یک **کشتار سریالی** در شهر کوچک را روایت می کند.
• *He joked about going on a killing spree in a video game. *
او در یک بازی ویدئویی شوخی کرد که دارد به یک **کشتار بی وقفه** می رود.