kidnapped

جمله های نمونه

1. they kidnapped two foreigners
آنان دو نفر خارجی را ربودند.

2. Two businessmen have been kidnapped by terrorists.
[ترجمه Amin] دو تاجر توسط دو تروریست ربوده شدند
|
[ترجمه گوگل]دو تاجر توسط تروریست ها ربوده شده اند
[ترجمه ترگمان]دو تاجر توسط تروریست ها ربوده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Minister was kidnapped by armed men on his way to the airport.
[ترجمه گوگل]وزیر در راه رفتن به فرودگاه توسط افراد مسلح ربوده شد
[ترجمه ترگمان]این وزیر توسط مردان مسلح به سمت فرودگاه ربوده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was kidnapped and held for ransom.
[ترجمه گوگل]او ربوده شد و برای باج گیری بازداشت شد
[ترجمه ترگمان]او ربوده شد و برای گرفتن باج نگه داشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was kidnapped and briefly detained by a terrorist group.
[ترجمه گوگل]او توسط یک گروه تروریستی ربوده و برای مدت کوتاهی بازداشت شد
[ترجمه ترگمان]او ربوده شد و به مدت کوتاهی توسط یک گروه تروریستی بازداشت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The torment of having her baby kidnapped is written all over her face.
[ترجمه گوگل]عذاب ربوده شدن بچه اش روی تمام صورتش نوشته شده است
[ترجمه ترگمان]شکنجه نوزاد او روی صورتش نوشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The kidnapped man was said to have been seized by five people.
[ترجمه گوگل]گفته می شود مرد ربوده شده توسط پنج نفر دستگیر شده است
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که این مرد ربوده شده توسط پنج نفر دستگیر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A ransom demand has been made for the kidnapped racehorse.
[ترجمه گوگل]برای اسب مسابقه ربوده شده درخواست باج داده شده است
[ترجمه ترگمان]تقاضای باجی برای the ربوده شده انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The kidnapped children were all ransomed and returned home unharmed.
[ترجمه گوگل]بچه های ربوده شده همگی باج گرفتند و سالم به خانه بازگشتند
[ترجمه ترگمان]بچه های ربوده شده همگی آزاد شدند و سالم به خانه بازگشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The girl had been doped and kidnapped.
[ترجمه گوگل]دختر دوپینگ و ربوده شده بود
[ترجمه ترگمان] اون دختره خمار بوده و دزدیده شده بو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His daughter was kidnapped and held for ransom.
[ترجمه گوگل]دخترش ربوده شد و باج گرفت
[ترجمه ترگمان]دخترش ربوده شد و برای گرفتن باج نگه داشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Police appealed for witnesses after a woman was kidnapped at gunpoint and assaulted.
[ترجمه گوگل]پلیس پس از ربوده شدن یک زن با اسلحه و تجاوز به شاهدان درخواست کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس پس از اینکه یک زن به زور اسلحه ربوده شد و مورد حمله قرار گرفت، از شاهدان درخواست استیناف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The wife of a businessman has been kidnapped from her home in Surrey.
[ترجمه گوگل]همسر یک تاجر از خانه اش در ساری ربوده شده است
[ترجمه ترگمان]همسر یک تاجر از خانه اش در ساری ربوده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Think how much the parents of the kidnapped boy must have suffered.
[ترجمه گوگل]فکر کنید که والدین پسر ربوده شده باید چقدر رنج کشیده باشند
[ترجمه ترگمان]فکر کنید پدر و مادر یک پسر ربوده شده چه قدر رنج کشیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She had been doped and kidnapped.
[ترجمه گوگل]او دوپینگ شده بود و ربوده شده بود
[ترجمه ترگمان]اون خمار بوده و دزدیده شده بو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• stolen, abducted, taken away against one's will (of a child or person)

پیشنهاد کاربران

ربودن یا گروگان گرفتن با هدف امتیاز گرفتن
آدم ربایی کردن
اختطاف کردن
But what if you're kidnapped by aliens and can't listen one day.
ربوده شدن توسط فرد غریبه
منابع• http://DeepEnglishCourses.com
Stolen
آدم ربا
ربوده شده
حمل، گرفتن، دستگیری، ربودن، نگه داشتن تا جبران، گروگان گرفتن، مجبور کردن

بپرس