kidnap

/ˈkɪdˌnæp//ˈkɪdnæp/

معنی: بچه دزدی کردن، ادم سرقت کردن، ادم دزدی کردن
معانی دیگر: آدم ربایی، آدم ربایی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: kidnaps, kidnaping, kidnapping, kidnaped, kidnapped
مشتقات: kidnapper (kidnaper) (n.)
• : تعریف: to capture and hold (someone) hostage until specified demands, as for money, are met.
مترادف: abduct, capture, hold
مشابه: imprison, seize, shanghai, take

- Two men kidnapped the son of the company president.
[ترجمه حسین] دو مرد پسر رئیس شرکت را ربودند
|
[ترجمه گوگل] دو مرد پسر رئیس شرکت را ربودند
[ترجمه ترگمان] دو مرد پسر رئیس جمهور این شرکت را ربودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The kidnap has caused the family months of heartbreak and suffering.
[ترجمه گوگل]این آدم ربایی ماه ها دلشکستگی و رنج خانواده را به همراه داشته است
[ترجمه ترگمان]این آدم ربایی، ماه ها اندوه و عذاب را در این خانواده ایجاد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Police in Brazil uncovered a plot to kidnap him.
[ترجمه گوگل]پلیس برزیل نقشه ربودن او را کشف کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس در برزیل از توطئه ای برای ربودن او پرده برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was charged with the kidnap of a 25 year-old woman.
[ترجمه گوگل]او به ربودن یک زن 25 ساله متهم شد
[ترجمه ترگمان]او متهم به ربودن یک زن ۲۵ ساله شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A pair of robbers were trying to kidnap his wife.
[ترجمه گوگل]یک جفت سارق قصد ربودن همسرش را داشتند
[ترجمه ترگمان]یه جفت دزد سعی کردن زنش رو بدزدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The police balked the attempt to kidnap the child.
[ترجمه گوگل]پلیس از تلاش برای ربودن کودک جلوگیری کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس از تلاش برای ربودن کودک امتناع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She was terrified that Ronnie would kidnap Sam.
[ترجمه گوگل]او از اینکه رونی سام را ربوده می ترسید
[ترجمه ترگمان]می ترسید که \"رونی\" سم رو بدزده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He admitted the charge of kidnap.
[ترجمه گوگل]او اتهام آدم ربایی را پذیرفت
[ترجمه ترگمان]او اتهام آدم ربایی را پذیرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Police have uncovered a plot to kidnap the President's son.
[ترجمه گوگل]پلیس نقشه ربودن پسر رئیس جمهور را کشف کرده است
[ترجمه ترگمان]پلیس توطئه ای برای ربودن پسر رئیس جمهور کشف کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Despite a nationwide hunt for the kidnap gang, not a trace of them was found.
[ترجمه گوگل]با وجود شکار سراسری برای باند آدم ربایی، اثری از آنها یافت نشد
[ترجمه ترگمان]علی رغم یک شکار در سراسر کشور برای گروه آدم ربایی، هیچ ردی از آن ها پیدا نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nobody sane would kidnap a boy just to get back photographs of themselves.
[ترجمه گوگل]هیچ کس عاقلی پسری را نمی‌دزدد تا عکس‌های خودش را پس بگیرد
[ترجمه ترگمان]هیچ کس عاقل نبود که پسری را بدزدد که عکس خودش را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There are very few fathers of kidnap victims who aren't worried about their financial affairs being looked at too closely.
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از پدران قربانیان آدم ربایی وجود دارند که نگران بررسی دقیق امور مالی خود نباشند
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از پدران قربانیان آدم ربایی هستند که نگران امور مالی خود نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Let my dad kidnap me, he pleaded as he stood at the edge of the driveway.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید پدرم مرا بدزدد، او در حالی که در لبه خیابان ایستاده بود، التماس کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی کنار جاده ایستاده بود، التماس کرد: اجازه بده پدرم منو بدزده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. On the second anniversary of his kidnap, we made sure John was in the news.
[ترجمه گوگل]در دومین سالگرد ربوده شدن او، مطمئن شدیم که جان در اخبار است
[ترجمه ترگمان]در دومین سالگرد ربوده شدنش، مطمئن شدیم که جان در اخبار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He and his cloned cohorts kidnap children to steal their dreams, which turn into nightmares.
[ترجمه گوگل]او و گروه های شبیه سازی شده اش بچه ها را می دزدند تا رویاهایشان را بدزدند که تبدیل به کابوس می شود
[ترجمه ترگمان]اون و همدست شبیه سازی شده اون بچه ها رو دزدیدن تا dreams بدزدن، که تبدیل به کابوس میشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Tanner disapproved of kidnap insurance and companies like D'Arcy's which negotiated for hostage release.
[ترجمه گوگل]تانر با بیمه آدم ربایی و شرکت هایی مانند D'Arcy's که برای آزادی گروگان مذاکره کردند، مخالف بود
[ترجمه ترگمان]وب سایت Tanner از آدم ربایی و شرکت های بیمه مانند D s که برای آزادی گروگان ها مذاکره کرده اند، مخالف بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بچه دزدی کردن (فعل)
kidnap

ادم سرقت کردن (فعل)
kidnap

ادم دزدی کردن (فعل)
kidnap

انگلیسی به انگلیسی

• abduct, steal, take away by force (of a child or person)
if someone kidnaps you, they take you away by force, usually in order to demand money from your family, employer, or government.
kidnap is the crime of kidnapping someone.

پیشنهاد کاربران

abduct: formal
kidnap: informal
ربودن ، دورکردن
ربودن
بچه دزدی، آدم ربایی
گروگان گرفتن
آدم ربائی

بپرس