1 - صفت: بی قرار، پرجنب وجوش یا شگفت انگیز.
اسم ( تاریخی ) : یک اصطلاح شوخ طبعانه یا بازیگوشانه برای همسر، که در ادبیات قدیمی انگلیسی، از جمله آثار شکسپیر، استفاده شده است.
مترادف؛ Restless, Fidgety, Fantastic, Whimsical
... [مشاهده متن کامل]
مثال؛
Her kicksy - wicksy nature made her the life of the party, always moving and chatting.
In Shakespeare's time, calling someone a kicksy - wicksy might have been a playful jest.
The flames danced in a kicksy - wicksy manner, flickering unpredictably.
استفاده تاریخی: این اصطلاح در قرن هفدهم رایج تر بود و به ندرت در انگلیسی مدرن استفاده می شود.
ارجاع ادبی: شکسپیر از �کیگسی - ویکسی� به طور طنزآمیز در آثار خود برای اشاره به همسر استفاده کرده است.
اسم ( تاریخی ) : یک اصطلاح شوخ طبعانه یا بازیگوشانه برای همسر، که در ادبیات قدیمی انگلیسی، از جمله آثار شکسپیر، استفاده شده است.
مترادف؛ Restless, Fidgety, Fantastic, Whimsical
... [مشاهده متن کامل]
مثال؛
استفاده تاریخی: این اصطلاح در قرن هفدهم رایج تر بود و به ندرت در انگلیسی مدرن استفاده می شود.
ارجاع ادبی: شکسپیر از �کیگسی - ویکسی� به طور طنزآمیز در آثار خود برای اشاره به همسر استفاده کرده است.
عیال در مقام تحقیر