kickback

/ˈkɪkˌbæk//ˈkɪkbæk/

معنی: باز پرداخت، پس زدن، لگد زدن
معانی دیگر: (عامیانه) واکنش سخت، عکس العمل شدید، پس زنی، واکوب، (خودمانی) پس دادن بخشی از مزد (یا درآمد یا حق العمل و غیره طبق قرارداد یا به عنوان باج سبیل)، پس زدن ماشین وغیره، (عامیانه) 1- ناگهان پس زدن، وازدن، پس جهیدن 2- بخشی از مزد (یا درآمد یا حق العمل و غیره ی خود را) پس دادن (طبق قرارداد یا به عنوان باج سبیل)، حق و حساب دادن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a sum of money given, often secretly, to one in a powerful position, usu. as a reward for having used his or her influence to make a business deal possible.
مترادف: bribe
مشابه: extortion, graft, hush money, payoff, percentage, tribute

(2) تعریف: an abrupt, usu. backward motion of a machine or tool that has struck something forcefully.
مترادف: backlash, recoil
مشابه: reaction, rebound, spring

- Watch out for kickback when you use that chainsaw.
[ترجمه Ehsan Azari] وقتی که از اره برقی استفاده میکنید مراقب لگد آن باشید
|
[ترجمه گوگل] وقتی از آن اره برقی استفاده می کنید مراقب ضربه زدن باشید
[ترجمه ترگمان] وقتی از آن chainsaw استفاده می کنید مراقب باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Everyone at City Hall is receiving kickbacks. It's the only way to get anything done there.
[ترجمه گوگل]همه در شهرداری شهر رشوه دریافت می کنند این تنها راه برای انجام هر کاری در آنجاست
[ترجمه ترگمان]همه تو \"شهرداری\" دارن kickbacks رو دریافت میکنن این تنها راهیه که می شه کاری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He offered me $20,000 as a kickback if I'd push through a $500,000 loan.
[ترجمه گوگل]او به من 20000 دلار به عنوان یک رشوه پیشنهاد داد اگر وام 500000 دلاری را پشت سر بگذارم
[ترجمه ترگمان]او بیست هزار دلار به من پیشنهاد کرد اگر یک وام ۵۰۰۰۰۰ دلاری را فشار دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He blamed what he called the painful kick-back of recent economic problems for the latest spate of job losses.
[ترجمه گوگل]او آنچه را که بازگشت دردناک مشکلات اقتصادی اخیر می‌داند، مقصر آخرین موج از دست دادن مشاغل دانست
[ترجمه ترگمان]او آنچه را که \"ضربه دردناک\" مشکلات اقتصادی اخیر برای آخرین موج شکست های شغلی نامید، سرزنش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The company paid kickbacks to local officials to win a contracts worth millions of dollars.
[ترجمه گوگل]این شرکت برای برنده شدن قراردادهایی به ارزش میلیون ها دلار به مقامات محلی رشوه پرداخت
[ترجمه ترگمان]این شرکت به مقامات محلی پول قرض داد تا قراردادهایی به ارزش میلیون ها دلار بدست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Most focus on illegal kickbacks on public works contracts.
[ترجمه گوگل]بیشتر بر رشوه های غیرقانونی در قراردادهای کارهای عمومی تمرکز می کنند
[ترجمه ترگمان]بیشتر تمرکز بر کاره ای مالی غیر قانونی بر روی قراردادهای دولتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is on trial for accepting kickbacks from business moguls to build his slush fund.
[ترجمه گوگل]او به دلیل پذیرفتن رشوه از غول های تجاری برای ساختن صندوق خود در حال محاکمه است
[ترجمه ترگمان]او در حال محاکمه برای گرفتن باج از افراد با نفوذ تجاری به منظور ایجاد صندوق slush است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He is on trial for allegedly accepting kickbacks from business.
[ترجمه گوگل]او به اتهام قبول رشوه از تجارت محاکمه می شود
[ترجمه ترگمان]او در حال محاکمه برای گرفتن باج از کسب وکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It forbids bribery or kickbacks in any form to anyone in the public sector.
[ترجمه گوگل]رشوه دادن یا رشوه دادن به هر شکلی را به هر کسی در بخش دولتی ممنوع می کند
[ترجمه ترگمان]این کار به هر صورت در بخش دولتی رشوه یا رشوه دادن را ممنوع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Top executives received millions of dollars in kickbacks.
[ترجمه گوگل]مدیران ارشد میلیون ها دلار رشوه دریافت کردند
[ترجمه ترگمان]مدیران ارشد میلیونها دلار در kickbacks دریافت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Among other things, investigators will focus on whether kickbacks or political contributions were granted in exchange for the loans.
[ترجمه گوگل]از جمله، بازرسان بر روی این موضوع تمرکز خواهند کرد که آیا در ازای وام ها رشوه یا کمک های سیاسی اعطا شده است
[ترجمه ترگمان]در بین چیزهای دیگر، بازرسان بر این موضوع تمرکز خواهند کرد که آیا کمک های مالی یا سیاسی در ازای وام اعطا شده است یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sources said they were accused of paying kickbacks to politicians to obtain public contracts.
[ترجمه گوگل]منابع گفتند که آنها متهم به پرداخت رشوه به سیاستمداران برای به دست آوردن قراردادهای عمومی هستند
[ترجمه ترگمان]منابع گفتند که آن ها متهم به پرداخت باج به سیاستمداران برای گرفتن قراردادهای دولتی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A cardiologist was offered kickbacks by a pacemaker manufacturer.
[ترجمه گوگل]سازنده ضربان ساز ضربان ساز به متخصص قلب پیشنهاد رشوه داده است
[ترجمه ترگمان]یک متخصص قلب به وسیله یک تولید کننده ضربان قلب به دام افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In America, Taking Kickback is a Violation of Indian Law.
[ترجمه گوگل]در آمریکا، گرفتن رشادت نقض قوانین هند است
[ترجمه ترگمان]در آمریکا، گرفتن kickback یک تخطی از قوانین هند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I will do it if you kickback a few hundred for my firm.
[ترجمه گوگل]من این کار را انجام خواهم داد اگر چند صد تا برای شرکت من پول پس بدهی
[ترجمه ترگمان]من این کار را خواهم کرد اگر شما چند صد روبل را برای شرکت من بپردازید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The company had to kickback a lot to the corrupt officer.
[ترجمه گوگل]شرکت مجبور شد به افسر فاسد پول زیادی بدهد
[ترجمه ترگمان]شرکت باید خیلی به افسر فاسد تجاوز کرده باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Tom wanted to kick back at the people who had written so unfavorably about his new book in the newspapers.
[ترجمه گوگل]تام می خواست به افرادی که در روزنامه ها درباره کتاب جدیدش بسیار نامطلوب نوشته بودند، لگد بزند
[ترجمه ترگمان]تام دلش می خواست به کسانی که درباره کتاب جدیدش در روزنامه ها حرف می زدند، ضربه بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Kick back, make yourself at home.
[ترجمه گوگل]برگرد، خودت را در خانه بساز
[ترجمه ترگمان] لگد بزن، خودتو برسون خونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. As soon as they've finished up, they kick back and wait for the next show.
[ترجمه گوگل]به محض اینکه کارشان تمام شد، به عقب برمی‌گردند و منتظر نمایش بعدی می‌مانند
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه کارشان تمام شد، با لگد به عقب بر می گردند و منتظر نمایش بعدی می مانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. You ought to kick back at such malicious slander.
[ترجمه گوگل]شما باید به چنین تهمت های مخرب پاسخ دهید
[ترجمه ترگمان]تو باید به چنین slander موذیانه برگردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Don't kick back; I'm only joking.
[ترجمه گوگل]لگد نزنید؛ من فقط شوخی می کنم
[ترجمه ترگمان]لگد نزن، فقط شوخی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Contractors winning construction jobs had to kick back 2 per cent of the contract price to the mafia.
[ترجمه گوگل]پیمانکارانی که در مشاغل ساختمانی برنده می شدند باید 2 درصد از قیمت قرارداد را به مافیا پس می دادند
[ترجمه ترگمان]پیمانکاران برنده کار ساخت باید ۲ درصد از قیمت قرارداد را به مافیا اختصاص دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Kick back and enjoy the summer.
[ترجمه گوگل]به عقب برگرد و از تابستان لذت ببر
[ترجمه ترگمان] با لگد بزن و از تابستون لذت ببر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Your waitress will take your order while you kick back and enjoy the game.
[ترجمه گوگل]پیشخدمت شما سفارش شما را می‌گیرد و از بازی لذت می‌برد
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت شما دستور شما را می گیرد و شما از بازی لذت می برید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. The embezzler was severely punished and enjoined to kick back a portion of the stolen money each month.
[ترجمه گوگل]اختلاسگر به شدت تنبیه شد و مقرر شد هر ماه بخشی از پول سرقت شده را پس بگیرد
[ترجمه ترگمان]The به شدت تنبیه شد و دستور داد هر ماه قسمتی از پول سرقت شده را پس بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Such behaviour warrants a smart kick back on his backside.
[ترجمه گوگل]چنین رفتاری مستلزم یک ضربه هوشمندانه به پشت او است
[ترجمه ترگمان]چنین رفتاری یک ضربه زیرکانه به پشت او دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. I'm just going to kick back and wait for the end of the semester.
[ترجمه گوگل]من فقط می روم عقب و منتظر پایان ترم هستم
[ترجمه ترگمان]من فقط می خوام بزنم به عقب و تا آخر نیمسال صبر کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. One strength of MusicTeller is its ability to kick back a commission to the stores that choose to install it.
[ترجمه گوگل]یکی از نقاط قوت MusicTeller توانایی آن در بازگرداندن کمیسیون به فروشگاه هایی است که آن را نصب می کنند
[ترجمه ترگمان]یک قدرت of توانایی آن برای باز گرداندن یک کمیسیون به فروشگاه هایی است که انتخاب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. On Saturdays, according to my datebook, I can kick back at 4: 4
[ترجمه گوگل]شنبه ها، طبق کتاب تاریخم، می توانم ساعت 4:4 به عقب برگردم
[ترجمه ترگمان]شنبه ها، با توجه به datebook، من می توانم ساعت ۴: ۴ به عقب برگردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. So, hey, kick back.
[ترجمه گوگل]بنابراین، هی، به عقب برگرد
[ترجمه ترگمان] پس، هی، بزن کنار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. And where to kick back at zero gravity and play some MMORPGs, right?
[ترجمه گوگل]و کجا می توان با گرانش صفر به عقب برگشت و چند MMORPG بازی کرد، درست است؟
[ترجمه ترگمان]و در کجا باید با جاذبه صفر شروع کنیم و کمی MMORPGs بازی کنیم، درست است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

باز پرداخت (اسم)
kickback, reimbursement

پس زدن (فعل)
backlash, recoil, eject, kickback, rebut, draw back, rebound, set back, hang off, push back

لگد زدن (فعل)
kickback, hoof, boot, kick, spurn, poach

تخصصی

[برق و الکترونیک] برگشتی ولتاژ ظاهر شده دو سر یک القاگر در موقع قطع جریان و افت میدان مغناطیسی.
[حقوق] رشوه، حق و حساب

انگلیسی به انگلیسی

• strong reaction, repercussion; recoil, sudden backwards jump; bribe, payment given to someone as a reward for making something possible
a kickback is a sum of money that is paid to someone illegally, for example money paid to an agent by a company because the agent can arrange for the company to be chosen to do an important job.
(slang) relax, take it easy

پیشنهاد کاربران

Kick back
This slang phrase means to relax, unwind, or take it easy. It often implies the act of enjoying leisure time or engaging in activities that bring pleasure or relaxation.
عبارت عامیانه
...
[مشاهده متن کامل]

ریلکس کردن، خستگی در کردن یا آرام و راحت بودن.
اغلب به معنای لذت بردن از اوقات فراغت یا درگیر شدن در فعالیت هایی است که باعث لذت یا آرامش می شود.
مثال؛
“After a long day at work, I just want to kick back and watch some TV. ”
“I’m going to kick back and read a good book. ”
“I just want to kick back on a beautiful beach and do nothing. ”

این فعل دو کلمه ای می تواند هم اسم باشد هم فعل.
معانی kick back:
1. رشوه دادن، باج دادن ، زیر میزی
The bank clerk received several kickbacks and had to resign from his job.
متصدی بانک رشوه های بسیاری قبول کرد و مجبور شد از کارش استعفا دهد.
...
[مشاهده متن کامل]

2. استراحت کردن ، ریلکس کردن، لش کردن ، وِلو شدن
We like to kick back and relax after work.
ما دوست داریم بعد از کار استراحت و ریلکس کنیم.
3. دورهمی ، مهمانی کوچک
Are you going to the kickback this weekend?
میخواید اخر هفته دورهمی بگیرید؟/دورهم جمع بشید؟

A kickback refers to a form of bribery where a portion of the payment or contract value is returned to the person who awarded the contract or facilitated the deal. It is a hidden or secret payment made as a reward for favorable treatment.
...
[مشاهده متن کامل]

به نوعی از رشوه که در آن بخشی از پرداخت یا ارزش قرارداد به شخصی که قرارداد را منعقد کرده یا معامله را تسهیل کرده، بازگردانده می شود. این یک پرداخت پنهان یا مخفی است که به عنوان پاداش برای رفتار مطلوب انجام می شود.
For example, “The construction company paid a kickback to the government official who awarded them the contract. ”
In a discussion about corruption in business, one might say, “Kickbacks are a common practice in some industries. ”
A whistleblower might come forward and say, “I have evidence of kickbacks being paid to secure government contracts. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-corruption/
ریلکس کردن
بازگشت به حالت/وضعیت اول
take kickbacks =رشوه گرفتن
رشوه دادن
زیرمیزی دادن
لش کردن _تکیه کردن
I love to kickback on the bed to have a chit chat with my roomates
پس زدن، لگد زدن
فعل:
to kick back
1. استراحت کردن
2. پرداخت کردن ( رشوه، باج، زیرمیزی )
اسم:
a kickback
1. رشوه، باج، زیرمیزی
telegraph. co. uk@
Outraged Iranian pet owners 💥kick back💥 against new proposal to ban all pets
back hander/bribe
e. g. : you really don't believe that cops take kickbacks
باج
زیرمیزی
مهمونی یه کوچک
سهم غیرقانونی
پا نگه داشتن؛ پا پس کشیدن
دورهمی
kickback
a get together that has more people than a hangout but less than a party
girl 1: Are you going to the kickback this weekend
Girl 2: I wouldnt miss it
حق حساب
Relax
ریلکس کردن بعد از یک روز پرمشغله یا کار سخت
رشوه دادن
لم دادن
ولو شدن
کپه مرگ را گذاشتن
استراحت کردن
باز پرداخت

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس