kick up a fuss

پیشنهاد کاربران

✍️به معنای "سر و صدا کردن" یا "جنجال به پا کردن" است و به حالتی اشاره دارد که فردی در مورد چیزی شکایت می کند یا اعتراض خود را به صورت واضح و اغراق آمیز ابراز می کند. این عبارت معمولاً به معنای ابراز نارضایتی یا خشم به شیوه ای قابل توجه است.
...
[مشاهده متن کامل]

✍️✍️به این معناست که فردی باعث ایجاد اختلال یا جنجال می شود، معمولاً در پاسخ به چیزی که به عنوان ناعادلانه، آزاردهنده یا مشکل ساز در نظر گرفته می شود.
👇مترادف؛
Make a Scene
Raise a Ruckus
Complain Loudly
👇مثال؛
When her order was wrong, she kicked up a fuss until the manager came to apologize.
The neighbors kicked up a fuss about the loud music, and the party was shut down.
He tends to kick up a fuss over the smallest issues, making it difficult to work with him.

الم شنگه راه انداختن
to show great anger about something, especially when this does not seem necessary:
He kicked up a tremendous fuss about having to wait.
Kick up a fuss/strom/stink/row
الکی عصبی شدن و قشقرق بپا کردن
جار و جنجال به پا کردن
سر مسائل نه چندان جدی:
داد و بیداد راه انداختن
قیل و قال بپا کردن
سر و صدا به پا کردن
قشقرق بپا کردن
های کوی سالماخ ( ترکی )
قشقرق بپا کردن
عصبانی شدن و شاکی شدن در مورد چیزی که شاید زیاد مهم نباشد
make a fuss about
از کوره در رفتن - خیلی عصبی شدن
kick up a fuss/row/stink/storm
to complain or show great angry about something, especially when this is not necessary

بپرس