🔸 معادل فارسی: منتظر ماندن بی هدف / وقت تلف کردن در انتظار / بی کار ایستادن
در زبان محاوره ای: واسه خودش وایساده، منتظره، داره وقت تلف می کنه، معطل شده
🔸 تعریف ها:
1. ( انتظار – بی کاری ) : مدت طولانی منتظر ماندن بدون کاری برای انجام دادن
... [مشاهده متن کامل]
مثال: We were kicking our heels outside the office for over an hour. بیش از یه ساعت جلوی دفتر معطل بودیم.
2. ( کنایه آمیز – وقت تلف کردن ) : اشاره به حالت بی کاری یا انتظار خسته کننده
مثال: He had to kick his heels while they finished the paperwork. باید معطل می موند تا کارهای اداری تموم بشن.
🔸 مترادف ها: wait around – twiddle one’s thumbs – cool one’s heels – hang about
در زبان محاوره ای: واسه خودش وایساده، منتظره، داره وقت تلف می کنه، معطل شده
🔸 تعریف ها:
1. ( انتظار – بی کاری ) : مدت طولانی منتظر ماندن بدون کاری برای انجام دادن
... [مشاهده متن کامل]
مثال: We were kicking our heels outside the office for over an hour. بیش از یه ساعت جلوی دفتر معطل بودیم.
2. ( کنایه آمیز – وقت تلف کردن ) : اشاره به حالت بی کاری یا انتظار خسته کننده
مثال: He had to kick his heels while they finished the paperwork. باید معطل می موند تا کارهای اداری تموم بشن.
🔸 مترادف ها: wait around – twiddle one’s thumbs – cool one’s heels – hang about