kick in the teeth


شکست غیرمترقبه، عدم موفقیت شدید و ناگهانی

پیشنهاد کاربران

کارِ دور از انتظار، کارِ بعید، کارِ ناشدنی، کارِ غیرمحتمل و . . .
خیلی تکان دهنده و ناامید کننده
something that is very shocking and disappointing
Losing that game was a real kick in the teeth
She was dismissed from her job, which was a real kick in the teeth after all the work she'd done
تو مخمصه افتادن ، دندون آدم به سنگ خوردن ، گرفتار شدن

مرضیه فلاحی
ضد حال

بپرس