kick butt
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
ضایع کردن
غلبه کردن
پیروز شدن
شکست دادن
پیروز شدن
شکست دادن
درکونی زدن
تی پا زدن
در مسابقه پیروز شدن.
1 - محشره، عالیه، حرف نداره،
This car is a kick butt, it's faster and cooler than the most other cars
۲ - خسته کننده، ناراحت کننده، بد، پدر درآور ؛ )
The job is kicking my butt today
3 - شکست دادن یا خوردن در یک مسابقه، بازی، . . .
He got his butt kicked and lost the game.
۲ - خسته کننده، ناراحت کننده، بد، پدر درآور ؛ )
3 - شکست دادن یا خوردن در یک مسابقه، بازی، . . .
حال کسی را گرفتن یا شکست دادن کسی معمولا توی یک بازی :
She'll kick your butt in tennis