فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: kibitzes, kibitzing, kibitzed
حالات: kibitzes, kibitzing, kibitzed
• : تعریف: (informal) to chatter or offer unwanted advice, esp. during a card game.
- As she drove, her father kibitzed from the back seat.
[ترجمه گوگل] در حالی که او رانندگی می کرد، پدرش از صندلی عقب قاطی کرد
[ترجمه ترگمان] همان طور که می راند، پدرش از صندلی عقب عقب می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] همان طور که می راند، پدرش از صندلی عقب عقب می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید