kibbutz

/ˌkɪˈbʊts//kɪˈbʊts/

معنی: مزرعه اشتراکی در کشور اسرائیل
معانی دیگر: (عبری) کیبوتز، مزرعه ی اشتراکی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: kibbutzim
• : تعریف: an Israeli farming settlement whose ownership is shared by those who live and work there.

- Childcare on the kibbutz was a collective undertaking.
[ترجمه گوگل] مراقبت از کودکان در کیبوتز یک کار جمعی بود
[ترجمه ترگمان] childcare روی the یک تعهد جمعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He was pained to see many youngsters deserting kibbutz life.
[ترجمه گوگل]او از دیدن بسیاری از جوانانی که زندگی کیبوتس را ترک می کردند، درد می کرد
[ترجمه ترگمان]از دیدن بسیاری از جوانانی که زندگی kibbutz را ترک کرده بود، رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The position of leader-manager in the kibbutz carries authority, and commands high prestige.
[ترجمه گوگل]موقعیت رهبر-مدیر در کیبوتز دارای اقتدار است و از اعتبار بالایی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]موقعیت مدیر عامل در the قدرت را دارد و اعتبار بالایی را فرماندهی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The kibbutz is situated in an arid spot hundreds of feet below sea level, a feature highlighted in tourist brochures.
[ترجمه گوگل]کیبوتز در یک نقطه خشک صدها فوت زیر سطح دریا واقع شده است، این ویژگی در بروشورهای توریستی برجسته شده است
[ترجمه ترگمان]The در یک نقطه خشک صدها متر زیر سطح دریا قرار دارد که در بروشورهای گردشگری برجسته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Women clean house in a kibbutz because, like women everywhere, they complain that men would not do it properly.
[ترجمه گوگل]زنان خانه را در کیبوتس تمیز می کنند، زیرا مانند زنان همه جا شکایت دارند که مردان این کار را به درستی انجام نمی دهند
[ترجمه ترگمان]زنان خانه تمیز را به دلیل وجود زنان در همه جا تمیز می کنند، شکایت دارند که مردان این کار را به درستی انجام نمی دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For more than a decade, the farming kibbutz where Avishi Grossman spent his life has struggled under a huge debt.
[ترجمه گوگل]برای بیش از یک دهه، کیبوتس کشاورزی که آویشی گروسمن زندگی خود را در آن گذراند، با بدهی هنگفتی دست و پنجه نرم کرده است
[ترجمه ترگمان]بیش از یک دهه، کشاورزی farming که Avishi Grossman جانش را در آن گذرانده است، زیر بدهی بزرگی دست و پنجه نرم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To try to alleviate that, the United Kibbutz Movement began negotiating with the major banks to reduce the debt.
[ترجمه گوگل]برای کاهش آن، جنبش متحد کیبوتس شروع به مذاکره با بانک های بزرگ برای کاهش بدهی کرد
[ترجمه ترگمان]برای کاهش این مشکل، جنبش متحد Kibbutz شروع به مذاکره با بانک های بزرگ برای کاهش بدهی ها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The kibbutz, the Hebrew name for a collective settlement, has also proved to be a firm short-term favourite among travellers.
[ترجمه گوگل]کیبوتس، نام عبری برای یک سکونتگاه جمعی، همچنین ثابت شده است که در کوتاه مدت مورد علاقه مسافران است
[ترجمه ترگمان]The، نام عبری برای یک توافق جمعی، همچنین ثابت کرده است که در میان مسافران محبوب کوتاه مدت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Incidentally, have you been to the kibbutz library yet?
[ترجمه گوگل]اتفاقاً آیا تا به حال به کتابخانه کیبوتز رفته اید؟
[ترجمه ترگمان]راستی، شما هنوز به کتابخانه kibbutz رفتید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. How could we keep our children on the kibbutz?
[ترجمه گوگل]چگونه می توانیم فرزندان خود را در کیبوتز نگه داریم؟
[ترجمه ترگمان]چطور می تونیم بچه هامون رو تو the نگه داریم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ilana occupied the general secretary of kibbutz Yagur in 200
[ترجمه گوگل]ایلانا در سال 200 دبیر کل کیبوتز یاگور را به عهده گرفت
[ترجمه ترگمان]Ilana منشی عمومی of Yagur را در سال ۲۰۰ میلادی اشغال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ilana arrived in kibbutz Yagur in 1988 with her husband and settle down ever since.
[ترجمه گوگل]ایلانا در سال 1988 با همسرش وارد کیبوتز یاگور شد و از آن زمان به بعد ساکن شد
[ترجمه ترگمان]Ilana با شوهرش در سال ۱۹۸۸ با شوهرش وارد شد و از آن روز به بعد آرام گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The idea of the kibbutz was to have a sexually neutral society in which there were no rigid formulae for each sex and each member had equal opportunity and equal responsibility within the group.
[ترجمه گوگل]ایده کیبوتس این بود که جامعه ای از نظر جنسی بی طرف داشته باشیم که در آن هیچ فرمول سفت و سختی برای هر جنس وجود نداشته باشد و هر یک از اعضا از فرصت ها و مسئولیت های برابر در درون گروه برخوردار باشند
[ترجمه ترگمان]ایده of داشتن یک جامعه خنثی از نظر جنسی بود که در آن هیچ فرمول صلب برای هر جنس وجود نداشت و هر عضو فرصت برابر و مسیولیت برابر در گروه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Flames approach houses in kibbutz Beit Oren in northern Israel, Thursday, Dec. 20
[ترجمه گوگل]شعله های آتش به خانه های کیبوتس بیت اورن در شمال اسرائیل، پنجشنبه، 20 دسامبر نزدیک می شود
[ترجمه ترگمان]روز پنجشنبه، پنج شنبه، روز ۲۰ دسامبر، در kibbutz بیت Oren در شمال اسرائیل، در نزدیکی خانه های \"شعله های آتش\" واقع در شمال اسرائیل، به آتش کشیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The project is situated in Kibbutz Yechiam on the north of Israel in the community center area.
[ترجمه گوگل]این پروژه در Kibbutz Yechiam در شمال اسرائیل در منطقه مرکز جامعه واقع شده است
[ترجمه ترگمان]این پروژه در Kibbutz Yechiam در شمال اسراییل در منطقه مرکزی جامعه واقع شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The building is nicknamed the Kibbutz, and has been the home of war photographers, among them Tim Hetherington, who was killed in Libya earlier this year.
[ترجمه گوگل]این ساختمان با نام مستعار کیبوتس، خانه عکاسان جنگ بوده است، از جمله تیم هترینگتون، که اوایل امسال در لیبی کشته شد
[ترجمه ترگمان]این ساختمان به the معروف است و خانه عکاسان جنگی بوده است، در میان آن ها تیم Hetherington، که اوایل امسال در لیبی کشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مزرعه اشتراکی در کشور اسرائیل (اسم)
kibbutz

انگلیسی به انگلیسی

• communal farm or factory in israel
a kibbutz is a place of work in israel, for example a farm or factory, where the workers live together and share all the duties and income.

پیشنهاد کاربران

a farm or factory in Israel where profits and duties are shared and all work is considered equally important
مزرعه یا کارخانه ای در اسرائیل که در آن سود و وظایف مشترک است و همه کارها به یک اندازه مهم تلقی می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

کیبوتص ( به معنی گردهمایی، خوشه بندی ) یک جامعه هدفمند در اسرائیل است که به طور سنتی بر پایه کشاورزی بنا شده است. به عضوی از کیبوتص، کیبوتص نیک گفته می شود.
کیبوتص ها بر اساس جوامع آرمان شهری و ترکیبی از اصول سوسیالیسم و صهیونیسم تأسیس شدند. در دهه های اخیر، برخی از کیبوتص ها خصوصی شده اند و تغییراتی در شیوه زندگی اشتراکی ایجاد شده است.
to work on a kibbutz

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/kibbutz• https://en.wikipedia.org/wiki/Kibbutz

بپرس